بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

عزیزم استرس خودش بدترین چیزه
شما کارهایی که دکترت گفته تمام و کمال رعایت کن بقیه اش رو بسپر به خداوند

شیراز هستم عزیزم

متاسفم عزیزم
ان شاء ا... سری بعد شرایط عالی و بدون مشکل پیش بره

ممنون.انشاالله

نازی جان من تصور خودم رو نگفتم
نظر پزشکایی که مستقیم ازشون پرسیدم حالا چه جنین شناس چه زنان چه اورولوژ، رو نوشتم

هنوز جوابمو نگرفتم، تو سایت ازمایشگاه دیدمشون، بخاطر این استرس دارم نمیدونم چطورن

ثمین جون مگه ستروتاید رو از روز 5 ام 7 ام سیکل شروع نکردی و تا اخرین سونویی که پانکچر معلوم شد نداشتی؟
کلا همش دو تا ستروتاید داشتی؟

راستش نمیدونم دکتر اسم و الرژی بتونه از پس تفسیر مشکلات ایمنی بر بیاد  یا نه
اما به نظرم بد نیست یه ویزیت بشی
خودت دستت میاد دیگه چه در چنته داره !!

خب پس صبر داشته باش تا ازمایشات اماده بشن
حق داری بابت استرس اما سعی کن خودتو اذیت نکنی

دوستای خوبم به همفکری نیاز دارم، من بعد منفی شدن سومم که ماه پیش بود اصلا حال روحیم خوب نیست، دارم دیونه میشم، اصلا نمیتونم با کسی ارتباط برقرار کنم حتی به شوهرمم همش گیر میدم اونم چون اعصابش خرابه کوتاه نمیاد، بیشتر با هم قهریم، نمیدونم چیکار کنم ،

بیرون هم که میرم همش دوستا و نزدیکترین بستگانمون حتی مامانم همش حرف بچه میزنن، منم از درون ناراحتم ]هیچکی درکم نمیکه، بجای اینکه کمک روحی بهم بکنن همش حرف بارداری و تعریف بجه های دیگران میدن، بخدا بخیل نیستم خدا بهشون داده ولی یطوری رفتار میکنن انگار خریدنش، اکه خریدنی بود منم تا حالا داشتمش

ببخشید کلی حرف زدم ولی دارم از غصه میترکم، همش از صبح تا شب کارم شده فکر کردن، سرکار هم دیگه نمیرم ، انگار تو باتلاق گیر کردم که همش دارم دست پا میزنم، واقعا موندم تو سرنوشتم، یه روزی همه دوست داشتن جای من باشن حالا من شدم هییییچ، بچه ندارم انگار ضرری به دیگران رسوندم که اینطور باهام رفتار میکنن

نه عزيزم همچين چيزي نيست، اين برداشت شما از حرفي هست كه اونها زدن،  اگر اينطور بود كه از همون ازمايش بتا و دو برابر شدنش سلامت جنين تاييد ميشد و ديگه تستهاي بعدي لازم نبود. 

واسه همينه كه من به بچه هاي تاپيك اصرار ميكنم كه حرفي كه از دكترشون مي شنوند رو اولويت قرار بدند چون برداشتهاي مثلا شما و ديگران از حرف پزشك الزاما ممكنه برداشت درستي نباشه و به ديگران هم در اون صورت اشتباه انتقال ميدي.

از اين قبيل چيزا كه كاملا اشتباه بوده زياد گفتي لاله جون. 

يكيشم اين كه به ثمين گفتي همه دكترا تا هفته ده براي قلب جنين صبر ميكنند! 

من تو بارداري ميكرو حتي يك دكتر هم سراغ ندارم كه همچين كاري بكنه و ماكزيمم بازه زماني كه ميدن تا سونو تكرار بشه هفته هشت هست نه بيشتر. 

هيچ دكتري همچين كاري نميكنه. 

يسنا جون اين حسهايي كه داري طبيعيه منم تا چند ماه پيش در گيرش بودم از يجايي به انور به خودم گفتم كه بايد باور داشته باشم كه نوبت منم ميشه. از اونروز خيلي با بچه هاي بقيه بيشتر حال ميكنم و ميپذيرمشون و وقتي ديگران پيشم حرفشون رو ميزنند ديگه تحت فشار نيستم، سريع يادم مياد كه منم دارم بهش نزديك ميشم انشالله. توام اينجوري فكر كن، باورت بشه كه بچه توام مياد. 

درکت میکنم عزیز دلم
راستش راه حل خاصی براش ندارم متاسفانه
چون خودم هم کم و بیش درگیرش هستم

اما میتونم توصیه کنم خودت رو با کار مشغول کنی
کار کردن تو اجتماع مخصوصا کارهایی که با بچه ها سر و کار داره خیلی میتونه به روحیه ادم کمک کنه

امیدوارم خیلی زود حال دلت خوب بشه

انا و لاله جان طبق اطلاعاتی که برای تزریق انوکسپارین به من گفتین انجام دادم و اینسری اصلا با پنبه الکلی فشار ملایم ندادم واصلا جاش الهی شکر کبود و دردناک نشد.ممنونم از راهنماییتون🌹

باور کن بخدا من همه رو تحویل میگیرم و باهاشون خوبم حتی از کسانی که رنچیدم، متاسفانه تو شهر ما که کوچیکه اینطور روابط آزار دهنده هنوز از بین نرفته،مثلا مادرشوهرم اگه کسی باردار بشه تا چندوقت با من حرف نمیزنه، خب میفهمم دلیلش چیه،نازی جون میتونم تو خصوصی بهت پیام بدم

میترسم اینجا بچه ها از حرفام اذیت بشن