بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

بچه ها دعوام نکنیدا.میدونم کارم اشتباه بوده ولی عصری بی بی زدم منفی منفی بود دریغ از یه هاله....میدونم خیلی زوده و صبح باید باشه،ولی خب بقول عاطی بی علایمی ادمو دیوونه میکنه....از این ورم منفی یسنا دیگه کامل بهم ریختم،به همسرم نگفتم بی بی زدم ولی دید حالم خرابه زود از سرکار اومد پیشم بهتر شدم...

نه روز و نیم از انتقالم میگذره😢

وای رز سپیدم ممنونم دوستای خوبم ازتون ممنونم خدا خیرتون بده ان شاالله همه دوستای خوبم باردار شن و بارداری با سلامتی و دل خوش , ناراحتی ها بره , تو خونتون صدای بچه هاتون باشه , خونه من و شوهرمم صدای بچه هامون امین

ان شالله قلب رو می بینی. ولی استرست رو درک می کنم. ان شالله خیره . بتات خوب بود؟ اگر خوب بوده نگران نباش. جنین خوب بتای خوبی هم نشون می ده

سلام شيما جان ، اتفاقا من ياد شما هم بودم خيلي ، خدا رو شكر كه داري به لحظات مادر شدن نزديك ميشي خانمي .

عزيزم علايم كه هيچييي نداشتم يه خورده سينه هام موقع لمس درد ميكرد كه اونم فكر كنم به خاطر داروها بود چون قبل از انتقال هم همينجوري درد داشتن.نه لك لانه گزيني داشتم نه درد شبيه پريود و نه كمردرد.كارايي كه كردم: دكترم از روز اول بهم گفت استراحت نكن من اصلا استراحت نكردم حتي توالت فرنگيمونم خراب بود و ايراني استفاده ميكردم روز سوم انتقالم شام مهمون داشتم شوهرم اصرار كرد كه از بيرون غذا ميگيرم نزاشتم گفتم دكتر هييييچ ممنوعيتي برام نزاشته خودم شامو درست كردم و... دكترم از روز اول گفت نترس با عطسه و سرفه و پريدن و ... نميوفته خيالت راحت برو كاراي روزمرتو بكن. من از روز دوم هر يه روز در ميون حموم هم ميرفتم. چيزايي كه خوردم و فكر ميكنم خيلي كمكم كر يكي نشاسته بود يكيم كمپوت به كه خودم درست كرده بودم و تا چهار پنج روز روزي سه چهار بار هر بار يه پياله ميخوردم.و مهمترين چيز به نظرم همين استرس ندادن دكترم بود كه اصلا بهم استرس نداد كه استراحت كنم و يواش بشينم و يواش بلند شم و يواش راه برم و .. واسه همين من اصلا بعضي وقتا يادم ميرفت كه ميكرو كردم.هر روز و شب هم دست رو شكمم ميزاشتم و آيه الكرسي ميخوندم. بعضي وقتام با گوشيم سوره هاي قرانو ميزاشتم پخش بشه گوشيو نزديك شكمم ميگرفتم . ببخشيد طولاني شد خواستم همه چيو گفته باشم . انشالله خدا به همه منتظرا ني ني سالم بده ني ني منم سالم و خوشگل باشه

عزیزم هنوز خیلی زود بوده، تو فکر منفی من سراغت نیاد، به امید خدا مثبتی، این روزهای باقی مونده رو خوش بگذرون، انشااا خیره برات

يسنا جون عزيزم خيلي ناراحت شدم خانمي ، حق داري عزيز دلم كه دلت شكسته ولي مطمئنم كه به زودي حالت بهتر ميشه و دوباره شروع ميكني به اميد خدا و حتما مامان ميشي عزيز دلم .

رز جون عزيزم زود گذاشتي بيبي رو ، منتظر جواب آزمايش باش خانمي ، ان شا الله كه حتما حتما مثبتي .

مرسی مامان سبحان جون حال نینی شما چطوره ایشالا زود بیاد بغلت

سوگل بتاهات یاذته؟من اولی صد و بیست دو می دویست و چهل سومی چهارصد و ده بعد یه هفته هزار و چهارصد؟نظرت چیه؟بیست و ششم انتقال اخرین ازمایشم بیست و یکم

ممنونم عزیزم، خیلی سختی کشیدم، عزیزم میگم با توجه به تعداد یازده جنین که از هفده تا تخمک داشتم، ممکنه کاریوتایپمون مشکل دار باشه؟ آخه هنوز دو بسته جنین دارم

خدا رو شكر عزيزم ، ما هم خوبيم ، ممنون خانمي ، ان شا الله قسمت همه دوستام بشه .

ميدونم عزيزم كه سختي كشيدي ، خداوند دو بار در قرآن گفته بعد از هر سختي آساني هست ، مطمئنم كه حتما جواب سختيهات رو ميگيري .

ببين عزيزم دقيق نميدونم واقعا ولي خوب آنا جون ميدونم هميشه ميگه اونهايي كه جنين فريز دارن ديگه به كاريوتايپ زياد فكر نكنن ، به نظرم بقيه آزمايشهاي ايمني و انعقادي رو كه ميگي كامل ندادي حتما كامل بده خانمي .

عزیزم متاسفم واست.حال الانتو درک میکنم چون منم ماه پیش میکروم منفی شد.

ان شالله خدا خودش جواب اینهمه سختیامونو بده.

انتقال احتمالا سه شنبه میشه