بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

سلام آنا جون نمیدونم منو خاطرتون هست یا نه بیمار طرازی بودم سال 94 که خوب بعد از چندین بار انتقال نتیجه نگرفتم و جنینهای فریزم رو منتقل کردم بهمن تا دکتر عارفی برام انتقال بدن که البته باز هم نشد . بعد از این سالها سختی و دوری راه تهران تصمیم گرفتم دیگه تهران ادامه ندم و رفتم مرکز ناباروری شهر خودمون روز 13آبان پانکچر شدم و روز 17 آبان برام انتقال دادن . فردای انتقال دچار خونریزی کلیه شدم که گفتن احتمالا سنگ بوده و توی سونویی که برام انجام دادن گفتن شکمم آب داره و تخمدانها سه برابر اندازه طبیعی شون هستن .یعنی هایپر شده بودم . فردای انتقال که درد کلیه شدید داشتم اونقدر از درد به خودم پیچیدم که کلا هیچ استراحتی نداشتم و مدام از این بیمارستان به اون بیمارستان میرفتم بهم شیاف دیکلوفناک زدن . هنوز هم موندم اون درد عجیب و سنگی که اصلا موقع دفع ندیدم از کجا اومد. بماند دیگه قید مثبت شدن رو زدم و 15 روز بعد از انتقال آزمایش دادم که بتا 115 بود برام عجیب بود و البته چون عددش کم بود نگران کننده که نکنه اون تکانها و پیچش های شدید باعث خارج رحمی شده باشه سه روز بعد یعنی 18روز بعد از انتقال مجدد آزمایش دادم که بتا شده بود 176 یعنی دو برابر نشده بود و مامای مرکز دوبار آزمایش رو گفت تکرار کنم و احتمال پوچی داد . سه روز بعد یعنی 21انتقال بتا شده 580 و قراره شنبه 11آذر برم مرکز . با این روند بتا نظرتون چیه ؟؟ ممکنه پوچ یا خارج رحمی باشه؟؟راستی من هفته دوم انتقال درد پریود شدید داشتم و روز 21 انتقال هم یه لکه قرمز دیدم . الان دیگه دردی ندارم فقط گاهی که سرپا می ایستم زیر شکمم یه کم تیر میکشه و گاهی دردی خفیف شبیه سوزن فرو کردن زیر شکم و در یک نقطه حس میکنم . اینو هم بگم من انتقال پنجمم هست و تا حالا مثبت نشدم .جنینهام هم مورولا بودن . راستی آنا جون گاهی اوقات واژنم هم تیر میکشه البته یه مقدار الان تعداد دفعاتش کمتر از هته قبل شده ولی هست . ببخشید خیلی توضیح دادم

ممنونم مهربون . خیلی لطف کردی. انشالله که هر چه زودتر نتیجه زحماتت رو بگیری. قربونت

عزیزم من الان ستروتاید به بازوم زدم حالا جای تزریق داره کم کم ورم میکنه این طبیعیه یا برم درمانگاه؟؟

😢

بابت راهنماییهات ممنونم عزیزم هم برای آمپولا هم برای مراقبتهایی که گفتی 😘

عزیزم منم ده تا میخونم 

عزیزم انشالله حاجت روا شی

عزیزم انشالله حاجت رواشی 

عزیزم انشالله حاجت روا شی

ممنونم آنا جون. بله ۵ ماهه که زایمان کردم. خداروشکر خوبند. ولی خودم خیلی زودرنج و حساس شدم. خیلی تنها شدم و کارهای زیاد دوتا بچه کوچیک که واقعا از توانم خارج است. بابت مورد کوچک ناراحت و گریه می کنم. بی خبر از همه جا. خودم خسته و نالون ، تازه بعدشم بعضیا بهم میگن چرا تماس نمیگیری حالمون رو بپرسی. آخه چی بگم بهشون. اشکم درمیاد ، هیچ جا نمی تونم بروم فقط خیلی هنر کنم برای تغیر روحیه خودم آخر هفته یه سری به مامان و بابام میزنم.

ببخشید خیلی غر زدم. احساس کردم اینجا می تونم درد و دل کنم.

آنا جون شما چه خبر؟ دخملت چطوره؟ چقدر شه؟

ممنون از همه شما دوستان. دقیقا اینجا همونی است که گفتی آنا جون. سپاس از دعاهاتون.

ممنون از همه تون خواهراي خوبم💕💕💕💕

انا جوون من امروز چهارم انتقالم هيچ علايمي ندارم حتي يبوست هم ندارم فقط گاهي زير دلم خيلي كوچيك درد ميكنه برعكس انتقال قبل هستم 

البته براي من قرار بود جنين بلاس بزارن ولي نشد

سه تا جنين خيلي خوب اانتقال دادن تو بيمارستان لاله با دكتر منصوري مقدم

٤تا بسته ديگه دارم البته اينكه بلاس نذاشتن سهل انگاري. ازمايشگاه بوده دير بسته ها رو باز كرد و دكترم باهاشون برخورد كرد ولي چه فايده كه ديگه كاري نميشد كرد

به نظرتون عادي هست اين قضيه كه علايمي نداشته باشم يبوست هم نمي شم خيلي كم

از امروز ميتونم بلند شم كارخونه بكنم مثل غذا پختن و ظرف شستن

به نظرتو الان بايد چيكارا كنم بهتره چي بخورم با وجود طبع سردم

و غذا چي بپزم؟؟

عزيزم براي علامت بسيار بسيار زوده منم همش منتظر علامت بودم ولي تارهفته ٦بارداري كوچكترين علامتي نبود بعد تهوع كم كم اومد روز ازمايش كه مثبت شد مثل هميشه بودم هيچ علامتي نبود