لیلا جون واقعا سخته. والله من ناز نازی هم نیستم ها اما بدنم کشش نداره.
چند سال ناباروری بعد باید با خودت کنار بیای. هی دارو و درمان و انتظار . عوارض دارو ها و...
یعنی من قشنگ ناقص شدم سه بار ای یو ای کردم از دومی گوشم شروع کرد به وز وز حالا حساسیت به کدوم دارو بود نفهمیدم کلی دکتر رفتم گفتن تا اخر عمرت باید بسازی
بعد هی انتظار که سیکلت کی شروع می شه و... یادمه دکتر به من قرص داد واسه سقط گفت درد زایمان می گی ری و.. من فقط اسهال می شدم انگار نه انگار. اصلا دهن دکتر وا مونده بود. یعنی الانم به خدا چشم ترسیده من دوماه از ابسه جای پروژسترون چرک و خون می اومد. الان هی دارم جای پرولوتون رو چک می کنم. از همه تقاضا دارم واقعا دعا کنن برام.
کلا ماها غیر همدیگه کسی رو نداریم.
من الان دوماهه تو خونه ام غیر مادرم ی نفر نیومده ی لیوان اب دستم بده. هی روزگار. فقط خدا کمکمون کنه.
خلاصه لیلا جون نمی دونم چرا تقدیر ما اینو نوشته. امتظار قبلش ی طرف . دردهای داخل باردای ی طرف . استرس اینکه همه چی خوب پیش می ره و... ی طرف