بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

لیلاجان شماکی آزداری؟

قربونت برم عزیزم ...نمیدونم چرا دلم گرفته بود ..الان ماکارونی خوردم خوب شدم😋😂

عزیزم مرسی از راهنمایی هات.حتما امتحان میکنم. دوم اینکه آره تا حدودی میشناسم راجع بهش تحقیق هم کردم به نظر کارش خیلی خوبه.هربارم که من رفتم اونجا چندتا خانوم باردار دیدم که با میکرو پیشش باردار شده بودن.با دوتا از خانومای باردار صحبت کردم خیلی ازش راضی بودن. حتی همونجا تو مطبش شنیدم زیبا ب ر و ف ه هم مریض ایشونن که جدیدا باردار شدن. ضمن اینکه ایشون با پروفسور افلاطونیان کار میکنن و احتمالا تعریف پروفسور رو شنیده بشی.اهل وقت تلف کردن نیست و همچنین دیدم به مریضاش که باردار شدن موبایلشم داده که درصورت اضطرار بزنگن بهش.آهان یه چیز دیگه، به دستور استفاده از داروها تو دفترچه اکتفا نمیکنه و جدا تو یه برگه مینویسه و میده دستت. خیلی هم جدیه

فقط یه چیزی که خورد تو ذوقم اینه که تو مطبش چندتا د و ن ر هستن که کار اهدای جنین و اسپرم و تخمک اهدایی و جور کردن رحم اجاره ای و اینا رو انجام میدن که یه جورین.مدلشون کاملا د ل ا ل یه. ولی خودش اصلا اهل وقت تلف کردن و اینا نیست.

پیشنهاد میکنم یه سر پیشش بری

امیدوارم این اطلاعات به دردت بخوره

انشالله   ک علائم بارداری باشه

راستی دکتر یوسف نژاد بیمارستان لاله است.شهرک غرب تو فلامک. مطبشم سعادت آباده عزیزم

ا

ممنون عزیز دلم     

من زمان زيادي تو اتاق عمل بودم تا دكتر و جنين شناس بالاخره بيان پيشم

ولي از لحظه اي كه اومدن تا كارم انجام شد كلا نيم ساعت بود

وقتي بسته چهارمم باز كردن دكتر اومد بالا سرم گفت ديگه دراز بكش كه بيهوشم كنن

گفتم چي شد؟؟؟ چرا هيچي نميگيد؟؟؟؟

چيه اخري هم خراب بود؟؟؟؟

گفت دخترم اروم باش بخواب

اخرين لحظه فقط گفتم تو رو خدا اصلا همشو بزاريد

بعد انتقالم بهوش اومدم بردن تو بخش يه بهياره هي غر ميزد پاشو پاشو ديگه حالت خوبه

نه دكتري نه پرستاري هيچكي نيومد بالا سرم

رفتم خونه هم زنگ نزدم بپرسم اخر چي شد

در واقع اصلا دلم نميخواست كه بدونم

ولي فرداش زنگ زدم جنين شناسه منو شناخت 

گفت ٤ تا b بوده

هرچند باور نميكنم احتمالا c بوده دلش نيومده بگه

اين كل ماجرا بود

ولي ليلا جون ببخشيد من امروز بقدري خودمو اذيت كردمو گريه كردم بچه ها راست ميگن الكي حساس شدم

نميخواستم شما ناراحت شي

الانم كه فكر ميكنم نميدونم چرا بي جهت حس كردم كه شما فكر ميكني من دروغ ميگم 😞

ليلا جون بوس و اشتي 

بچه ها حال روحی ام بده. دلم می خواد بشینم گریه کنم هی شوهرم می گه خوشحال باش. نصیحتم کنید خسته شدم اما می ترسم خدا قهرش بیاد. ناشکری نمی کنم‌. اما چرا انقدر ما باید زجر بکشیم. امروز سرم هم داشتم. 

به خاطر بواسیر شیاف رکتال نمی تونم بزارم. واژینال قارچ داد. امپول درد و حساسیت داره.

دو هفته ای هست حالت تهوع و بالا می یارم.

می دونم خیلی هاتون دلتون می خواد جای من باشین ی کم نصیحتم کنین

دارا جان به نظرم خیلی حساس شدی.لیلا با تمام محبتش به همه و به خصوص به شما جواب داد.از متنش خیرخواهی مشخصه.فقط سعی کرد استرس رو از شما دور کنه. راستش از ناراحتیت تعجب کردم و بعد پیش خودم فکر کردم از بس تو این دوره ها دارو مصرف میکنیم طاقتمون کم شده. اینقد برای لیلا مهم بودی که تمام شب بهت فکر میکرده عزیزم.

عزيزم من هر وقت اين حال مياد سراغم از داروها و اين كارها خسته ميشم ياد بيمارهاي سرطاني و ام اس ميكنم و خدا رو شكر ميكنم كه انقدر حالم خوبه كه قدرتش رو دارم برم سراغ درمان براي بچه دار شدن. 

روحيه ام رو قوي ميكنم. واقعا امپرل پروژسترون زدن و سونو شدن و وفت و امد ماها در مقايسه با كسايي كه تحت درمان براي مريض هستن هيچي نيست. 

خدا رو شكر كن كه راه جلوي پامون گذاشته كه براي خواسته قلبيمون تلاش كنيم و ته تهش فكرش رو هم بكني ميليني كه تواناييش رو هم بهموم داده، ما قوي هستيم.

😞😞😞😞

سلام دوستان.خوبین؟هفته بعد انتقال دارم.ممنون میشم کمکم کنین.. کسی رو میشناسین که با وجود انحراف کانال سرویکس انتقالش مثبت شده باشه؟انتقالم با بیهوشی هست یانه؟

عزیزم ناراحت نباش،نی نی های تو دلت گناه دارن.اونا یه مامان شاد میخوان.راستی چی من پیش یوسف نژاد میرم،چی شد پیشش نتیجه نگرفتی؟

میتونم بپرسم چرا انتقالتون با بیهوشی بوده؟

عزیزم به اون روزی فکر کن که نی نی رو بغل میگیری و شاهد بزرگ شدنشی.حق داری آدم از دارو خسته میشه،اما بیخود نیست که میگن بهشت زیر پای مادرانه.

به قول دوستمون به اون بیچاره هایی فکر کن که ییماری صعب العلاج دارن.روحیه تو حفظ کن

گرچه شب تاریک است

دل قوی دار سحر نزدیک است