بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

پرپر جون همون كه ليلا گفت اينجام هر ماه انجام نميدن، كسايي هم اينكارو ميكنند نتيجه خوب نميشه من خودم شش تا جنين داشتم با كلي اصرار دو تا دو تا انتقال دادم الان كه رسيدم به دو تا اخر يك سال شده! فكر كن؟ ايران اگر بود انقدر طولش ميدادن؟! چند تا چند تا جنين ميذارند كه اگر يكيشم خوبه بگيره ادم انقدر علاف نشه. 

منم سعي ميكنم خودم بالا نگه دارم، روحيه ام رو نباز،. خيلي سخته ولي. حس اينكه اين دو تا اخرين جنينام هستن. خيلي ميترسم از دستشون بدم. 😔 

ليلا عزيزم  تو ديگه روحيه ات رو نباز، بايد بياي اينجا اميد بدي به ماها. بذار نوبتي روحيه مون رو ببازيم 🤔 راستي ممنون از دستور غذاهات. منم سبزيجات خيلي دوست دارم و زياد استفاده ميكنم. ولي من بخار پز ميكنم و بعد تو يك قاشق دو قاشق روغن زيتون يك غلت ميدم. 

انقدر از ديروز بغض كردم زير گلوم درد ميكنه😔

بهترين ها پيش مياد واست، بيهوشي هم خوبه ديگه هم اذيت نميشي و استرس نميگيري هم اينكه هركي باشه تعميرش ميكنن سالم تحويلت ميدن 😬

نازي جون ببين با خودت چكار ميكنيا... بعد نينيات خوبه بهت بگن ما مامان زيرگلى قلمبه نميخوايم ؟؟؟ ميمونن به اميد خدا

واسه اين گفتم هرماه كه رفتم تو پيجهاي icsi اينس تا خيلي گشتم و دلمممم خوووون شدا، ديدم اونا هم مثل ماست همه چيشون، غصه هاشون ، بي بي زدنشون، دنبال هاله گشتن و اينكه پررنگتر شده باشه... اكثراً ديدم تاريخاشون واسه ماههاي متوالي بود و اينم ديدم كه مثلا نوشته بودن ماه ١ انجام دادن ماه ٢ هم انجام دادن منفي بعد مثلا ماه ٦ مثبت ! فكر كردم اعتقادشون به ماههاي پشت سرهمه

nazi جان بغضتو نگه ندار اصلاااااا .... گریه کن سبک شی .... اصلا خوب نیست بغض .... ماها آدمیم عیبی نداره ناراحتی هم جزی از احساسات انسان فقط نباید طولانیش کرد...

nazi من یعنی همه رو جمع کردم وقتی انتقال دادم دیگه نوبت شماهاست روحیه بدین ... وااای بیام لوس بازی در بیارم ...     

ولی از شوخی گذشته خیالت راحت باشه من خودمو نمیبازم ... یعنی از روحیه دادن به شماها خودم هم روحیه میگیرم .... اصلا هم فکر نکن دیگه جنین نداری ایشالله همینا برات میگیرن ... مگه efsibi رو ندیدی با همون یه جنین مامان شد ... کلا جنین زیاد نداشت همه رو انتقال دادن یکیش گرفت ... ایشالله بچه هات الان دارن بهت میچسبن... 

فدات شم دل به دل راه داره   

فدات شم .... همینطور برای تو عزیزم ... راستم میگی میرم تعمیرات     

دقیقا همه زنای دنیا مثل همن ... آرزوی مادر شدن دارن ... من تو یه تاپیک میرم دقیقا همینارو میگن ... عین خودمون ... دنبال علامتن .. همه چیز ...

نازي جون آخه براي چي نا اميدي ؟ عزيزم ياس و نااميدي وسوسه هاي شيطانه ، خداي مهربون فقط ما انسانها رو به اميد دعوت كرده ، عزيزم باور كن همه ما يه جورايي نگرانيهامون مثل همه ، من جمعه پيش يكدفعه احساس كردم بدنم داغ شد از خواب پريدم ديدم خونريزي دارم البته ادامه دار نبود ولي با خودم گفتم خوب الان من چند تا كار ميتونم بكنم يكي اينكه بشينم گريه كنم همسرم رو بيدار كنم بگم اي واي ديگه تمام شد ولي اين كار رو نكردم خيلي آروم لباسهام رو عوض كردم و شستم و همه چيز رو سپردم به خداي بزرگ بهترين كار همين بود نه به خودم استرس وارد كردم و نه به همسرم چون هر طوري فكر كردم ديدم از دست من چه كاري برمياد ولي مطمئنم كه از دست خدا حتما همه كار برمياد ، شما هم اينطوري فكر كني آروم ميشي ، معناي واقعي توكل همينه يعني دعا كنيم ، تلاش كنيم ، همه كارها رو انجام بديم و در نهايت نتيجه رو واگذار كنيم به خدا .

توي اين مدت به صورت اتفاقي توي همين ني ني سايت ديدم كه مادري در مورد اوتيسم سوال پرسيده بود و باز هم اتفاقي با پيج شخصي آشنا شدم در اينستا كه پسر ٨ ساله اي داشت كه در سن ٣ سالگي سرطان گرفته بود ولي باهاش جنگيده بود و سرطانش خوب شده بود ولي بعدش متوجه شده بودن كه پسرشون اوتيسم داره ولي وقتي پدر اميدوار اون پسر رو ديدم بهش غبطه خوردم  .

در مقابل فرد ديگري رو توي همين ني ني سايت ديدم كه اون هم بچه اوتيسم داشت ولي طوري از خدا خشمگين بود كه واقعا به نظر من اون خشمش اصلا اجازه خوب شدن حال پسرش رو نميداد .

همه ما ميتونيم توي همه سختيها پيروز باشيم فقط مهم اينه كه نگاه خودمون رو به سختيها عوض كنيم .

منتظر رحمت عزيز شما هم دلت رو بسپار به خدا ، مطمئن باش بهترين راه رو جلوي پات گذاشته .

سلام به همه.خوبید