سلام عزیزم منم داره ۹ سال تموم میشه که تو انتظارم با فراز و نشیب های خیلی زیادی ک داشتم ک در جریانین. مخصوصا که من دیگه حتی به بارداری طبیعی و معجزه یهویی خدا هم نمیتونم دل خوش باشم و همه اینا برا من تموم شده.
و واقعا بعضی وقتا آدم خیلی حس بدی میگیره ، حس افسردگی و... ولی باید تلاش کنیم در عین سعیی ک میکنیم اما در کنارش زندگی هم بکنیم. ببین ب چی علاقه داری؟ ی چیزی پیدا کن ک بهت انگیزه بده، شارژت کنه، چیزی که وقتی مثلا انجامش میدی تا ساعتها گذر زمان رو نمیفهمی ، چیزی ک مثلا حتی اگر پولی برات نداشته باشه حاضر باشی رایگان انجامش بدی، چیزی ک غرق در لذت میکنه تورو.
نگو ندارم که به شددددت مخالفم. هیییچ آدمی نیس ک ی رسالت ویژه نداشته باشه وگرنه خدا نمیاوردش تو این دنیا. بگرد اون رسالت ویژه و استعداد شخصیتو پیدا کن و برو دنبالش . نگو شاید سنم زیاده و از من گذشته و... تا زنده ایم تا نفس میکشیم از ما نگذشته.
من الان دارم شروع می کنم رو پایان نامه ام کار کنم. از طرفی فهمیدم باید در مورد یه زبان سوم کار کنم. الان هم زمان با درس قبلیم ترم سوم زبان هستم در حالیکه فکرشم نمی کردم روزی بیام این سمت. هر روز نیم ساعت تا ی ساعت تو مجازی با دوستام کتابخوانی داریم و....
کلااا انقد زمانم پره که وقت نمیکنم ب بچه فکر کنم و غصه شو بخورم و... ولی هم زمان پیگیری های پزشکیم رو هم دارم . هم دارم زندگی مو میکنم ،هم ب خاطر تلاش هام و پر کردن وقتم با ی چیز مفید حس خوب دارم و هم دیگه درگیر غم و غصه بچه و... نمیشم مگر موارد محدود که دیگه بنظرم طبیعیه😅.
ببخشید خییییلی زیاد شد. فقط میخواستم بگم در کنار تلاش برای بچه دار شدن باید زندگی هم کرد. ان شالله خیییلی زود خدا معجزشو بهتون نشون بده😍