من شنبه می رم مام برای دیدن ساک حاملگی
از دیروز استرس گرفتم
بعد از اونم استرس تشکیل شدن قلب
من ۴ بار روی تخت سونو مُردم دیگه در توانم نیست.
یعنی تا برم روی تخت سونو روح از تنم می ره.از روز انتقال از خونه بیرون نرفتم به خودم قول دادم مراقب خودم وبچه ها باشم دوس دارم دو قلو باشه از اون طرف فکر وخیال می کنم
همسرم به زندگی عادی اش می رسه زیاد بهم فضا نمیده در مورد نگرانی هام باهاش حرف بزنم
دخترا تا امروز سهم من از باداری یه جواب ازمایش مثبت بوده فقط واقعا دیگه نمی تونم.نمی دونم گله کنم از خدا یا نه.
من تخمک اهدایی گرفتم قاعدتا باید همه چیز خوب پیش بره
با اینکه می دونم خیلی ها با ای وی اف صاحب فرزند شدند ولی دلم قرار نداره