خب اینجور که بوش میاد من کلا قرار نیست یکمی استراحت داشته باشم 🙁
ظهر به همسرم گفتم یکم ریواس بگیر خیلی دلم میخواد، بعد رفته کل بازار روز رو جمع کرده آورده خونه 😭😭😭
یعنی باورتون نمیشه حدود ۳۰, ۴۰ کیلو صیفی و سبزی و میوه جات گرفته، دقیقا از ۱۲ ظهر تا الان سر پام تا اینا رو بشورم و جمع و جور کنم، یعنی یه چیزایی گرفته که خودشم نمیدونه به چه دردی میخوره فقط به خیال خودش گفته من تقویت بشم 😐😕
دفعه قبل هم پس فردای انتقال یه عالمه مهمون برام اومد از صبح تا آخر شب سر پا بودم، این دفعه از فردای انتقال شروع شده کارام، من بجای فعالیتهای معمولی روزمره دقیقا هر سری فعالیتهای غیر معمول خارج از روزمرگی دارم 😅😅😅
فقط وسطای کار که دیگه پاهام داشت میشکست به خودم اینجوری دلداری دادم: گر نگهدار من آن است که خود میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد 🙏🌹