عزیزم میدونی چیه من از سن ۲۰ سالگی که عقد کردم شوهرم درگیر یه کار دادگاهی شد بدهی بالا اورد هرروزم با استرس گذشت فک کن چهار سال منو و مامانم کارمون گریه بود
با هر اس ام اس که واس همسرم میومد قلب من شروع ب تپش میکرد که ی وقت نره زندان واس بدهی 😔😔😔
یه ماه رفت نزاشتم کسی بفهمه تک و تنها رفتم دنبال کاراش تو شهر غریب تا پولشو جور کردیم پیرشدم پیر
الان ۲۶ سالمه اما خسته ام
فقط میگم خدا تو چی دیدی تو من و همسزم
هردو یتیم هردو بی کس و تنها
چی میشد راحت بهمون بچه میدادی منم اون روزارو یادم میرفت 😔😔😔😔
مامانم اب شد سر من همسرم طفلک سنی نداره اما پیر شد 😭😭