من تنها نقطه امیدم خداست وگرنه اصلا امروز به کارشون حتی یک درصد هم امید ندارم.
ان شااله که خدا خودش برام به شرط عافیت بخواد و برای همه دوستان این جمع هم همین طور به شرط عافیت بخواد.
توی این دو سالی که توی این راه درمان وارد شدم هیچ نقطه مثبتی اینجا ندیدم. به همسرم هم گفتم واقعا سیستم درمانی آلمان رو دوست ندارم.
در کل اینجا راحت دارو نمیدند، دیگه مجبور بشند و آخرین راه باشه، دارو میدند. مثلا ایران کل ۱۰۰ میل اینترالیپید رو تزریق میکنند ولی اینها فقط ۸ میل تزریق کردند برام، یعنی توی یه برگه نوشتند ۸ میل اینترالیپید با ۲۵۰سی سی سرم و ۹۲ میل دیگه دور ریخته شود..
حتی واسه پانکچر بهم زیاد دارو ندادند و خیلی زود پانکچر کردند که حالیکه شاید اگه یکی دو روز دیرتر پانکچر میشدم شناسم بیشتر بود. چون بهم گفتند تخمک ها بالغ نبودند.
من فقط توکلم به خداست. ان شااله که این فندق توی دلم با همه این اعصاب خوردی ها محکم میچسبه و سالم رشد میکنه. امروز خیلی عصبانی شدم و حرص زدم امیدوارم که فندقم حالش خوب باشه. نیم ساعت توی ماشین یه سره داد میزدم سر شوهرم که مقصر اونه، چون قبول نکرد ما بیاییم ایران.