عزیزم والا من خودم قبلا اصلا به لبنیات حساسیت نداشتم اما از بارداری دومم به بعد نه شیر میتونم بخورم نه ماست نه دوغ.....
یعنی یه دلپیچه وحشتناکی میگیرم نمیتونم قد راست کنم.....
یادمه حتی تو بارداریم دیگه دکتر گفت اگه اینطوره شیر نخور با قرص کلسیم سعی می‌کنیم جبران کنیم گفت احتمالا به لاکتوز حساسیت پیدا کردی.....
گفتم تجربمو بگم شاید همچین چیز مشابهی تجربه داری میکنی.....
عزیزم میفهمم اما ناامید نشو.....
خیلیامون تلخی منفی شدن رو تجربه کردیم اما مهم اینه برا رسیدن به هدفت تلاش کنی.....
یه استراحتی بکن و بعد تجدید قوا کن و بابرنامه ریزی خوب برو جلو....
عجله نکن با آرامش برو جلو خدارو چه دیدی شاید معجزش رو تجربه کردی و به انتقال نیازی نشد....
ببین عزیزم من الان دو تا فرشته دارم اما نه با اولین انتقال!
اینجا خیلیا مثل من چند بار تلاش کردن.....
اگه من و امثال منم همون بار اول کنار می‌کشیدیم و ناامید میشدیم الان این فرشته ها نصیبمون نمیشدن.....
پس یه کم دلتو خالی کن نمیگم غر نزن....
گریه کن خودتو سبک کن هر چیزی یا کاری که آرومت میکنه انجام بده اما بعدش با توان بیشتر دوباره بلند شد....
عزیز دلم اصلا اینطوری فکر نکن.....
هر کسی به نوبه خودش سختی کشیده.....
میوه تلاششم گرفته.....
شک ندارم که شمام تا حالا نتیجه تمام سختیات رو دیدی اگه ندیده بودی که الان آمادگی مادر شدن رو نداشتی.....
بسلامتی عزیزم ان شالله زایمان راحتی داشته باشی و پسرکوچولوتو با شادی بغل بگیری،،
الان خیلی وقته دیگه ازش استفاده نمیکنم، حقیقتش من قصد خریدشو نداشتم ولی چون یک هفته بستری شدم و تو سینم و زیربغلم شیر مثل غده جمع شدش بیمارستان بهم گفت باید با شیردوش تخلیه کنم وگرنه تب شیر میگیرم یا اینکه شیرم کلا خشک میشه، بعد از ترخیص هم شیرم کم بود که با استفاده از همین شیردوش و چندتا کار دیگه شیرم بعد چند هفته عادی شدش،،، ببین من چون چندماه دیگه باید برم سرکار حساب کردم که بهرحال اون موقع هم استفادم میشه ولی اگه شما قرار نیست دیگه سرکار برید بعد از تولد که نی نی تون شیر بخوره دیگه آن شالله به شیردوش نیازی پیدا نمیکنید
خوب عزیزم این دفعه دنبالش باش همه چیو بررسی کنن.....
عزیزم راحت باش عصیان کن دعوا کن سبک کن خودتو.....
ما ترکها یه حرفی داریم «انسان اومدوغوندان کؤسر» یعنی از کسی که بهش امید داری و قبولش داری میرنجی و باهاش قهر میکنی.....
تو هم الان از عزیزت رنجیدی اونم بزرگتر از این حرفاست که به دل بگیره چون میدونه خیلی دوسش داری پس خودتو سبک کن که همه جوره هواتو داره....
مطمئنم یه روز میایی میگی اگه میدونستم همچین نعمتهایی نصیبم میشه یه لحظه هم غصه نمیخوردم.....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
خاب دیدم داشتم با یکی از فامیلامون راجب عشق سابقم حرف میزدم و میگفتم واقعا معلوم نبود چه مسئله ای دا
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز