2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046062 بازدید | 684498 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من دیگه نمیتونم زیاد بیام تو تاپیک وقتی بچه ها منفی میشن واقعا حالم بد میشه😥😥 اینهمه امید و آرزو، ...

منم دپرس شدم نازنین این جوری شد امیدم یهو کم شد 

من که اصلا حس میکنم شوهرم y نداره 🤧

من انقدر خستم که حوصله بحث ندارم هرچی شما میفرمایید درسته 🌺
آخ عزيزم من شما رو شناختم و يادم بود كه ديگه هفته هاي آخر بارداري بوديد فكر كردم بچه تون به دنيا اوم ...

سلام هزيزم 

بله من هم شمارو شناختم. 

ممنونم با دل پاكتون واسم دعا كنيد 

الان مجدد انتقال دادم خداكنه خدا به دل من هم نگاه كنه. 

شما مجدد بارداري؟ يادمه پارسال هم باردار بوديد؟ 

خدایا شکرت🤲🏻به لطف خدا دوباره اومدی پیشم، میوه دلم 👨‍👩‍👦
خداروشکر‌که‌جواب‌گرفتین منم‌پسرموباکلومفین‌باردارشدم امابرادومی‌۴سال‌اقدامم‌‌..داروهم‌خیلی‌استفاده ...

شما هم مشکل تنبلی تخمدان داری؟

منم خیلی دارو و امپول استفاده کردم یا تخمک خوب نداشتم دو سه ماه هم که داشتم نگرفت و نشد

وزنمم کم کردم باز نشد

نهایتا بعد از سه سال و خورده ای ابان پارسال رفتم پیش دکتر رحمانپور گفتم میخوام ای وی اف کنم که دو سه ماهی قرص تیرویید خوردم و بهمن پانکچر شدم

اردیبهشت هم رفتم برا شروع پروسه انتقال بهم ال دی داد و قرص یدوفولیک و ب کمپلکس و ویتامین د ٣ 

ویتامین د ٣ میگن خیلی مهمه به من دوز روزانه داد که هر روز میخوردم

امپول سینا فکت هم بیست و چند روز زدم تا یکهفته قبل از انتقال میزدم

از شش روز مونده به انتقال بهم امپول پروژسترون داد

روزی که انتقال انجام شد گفتن سرتو اصلا بالا نیار

تقریبا یکساعت و نیم خوابیدم و بعد بلند شدم رفتم خونه

دو روز اول تقریبا استراحت میکردم البته نسبی

دو روز بعد از انتقال هم حموم رفتم 

دیگه بعد از سه چار روز زندگی کاملا روتین داشتم

روزی دو قاشق نشاسته میریختم توی یه کم اب سرد حل که میشد توش اب جوش و کمی عسل میریختم غلیظ میشد و میخوردم

من چون خونه م پله داره هر از گاهی پله هم رفتم یعنی خیلی از نطر استراحت رعایت نمیکردم فقط چیز سنگین برنداشتم

همون لحظه انتقال تا ١/۵ ساعتی که خوابیده بودم دستم رو شکمم بود ایت الکرسی میخوندم و دعا میکردم و صلوات میفرستادم

در نهایت همه چیز بسته به خواست خداست به قول همسرم بحث تشکیل یک انسانه اگه خواست و اراده خدا نباشه ما هر کاری کنیم نمیشه

ببخشید طولانی شد ان شاالله شما هم بزودی نتیجه میگیرید🌸

من از دکترم خیلی راضی بودم کارش دقیق بود و حواسش به همه چی بود از شهرای دیگه خیلی میان پیشش خیلیا هم نتیجه گرفته بودن میگفتن دستش خوبه بار اول نتیجه نگیری دیگه دفعه دوم میگیره

بازم خواست خدا اول و اخره

منم دپرس شدم نازنین این جوری شد امیدم یهو کم شد  من که اصلا حس میکنم شوهرم y نداره 🤧

شوهرت y نداره آخه مگه میشه دختر خوب😂😂

منم واقعا حالم گرفته شد ولی بازم میگم لابد الان وقتشه نبوده شاید چند وقت دیگه زمانش میرسه

مث خودم که دوبار انتقال دادم نشد اولش خیلیییی ناراحت میشدم اما بعد با خودم میگفتم لابد موقعش نرسیده هروقت برسه خدا حتما میده

شام ناامید نشو عزیزم همه چی دست خداست خدا به هممون حاجتمونو میده ولی به موقش🙏🙏🙏

من از دکترم خیلی راضی بودم کارش دقیق بود و حواسش به همه چی بود از شهرای دیگه خیلی میان پیشش خیل ...

اردیبهشت امسال انتقال دادین ؟

دکترتون کی بود؟

بااینکه ازپله رفتید مثبت شد؟

خدایابه امیدخودت🌺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عشق گذشته

honiwyy | 15 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز