2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046250 بازدید | 684507 پست
چی بگم والله من اخه تنبلی دارم اگرال دی نخورم سروقت پریودنمیشم ودرد شدیددارم.باشه چشم اطمینان میکنم. ...

ان شاالله که مامان میشی عزیزم 

والا من هیچ نوع استراحتی نداشتم، فقط خودمو خسته نمیکردم 

پله، غذا، گرد گیری، سرکار رفتن، ظرف شستن و... 

غذا هم طبعم سرد بود طبع اون بیشتر گرمی میخورم، روال قبل رو داشتم و کلا حساسیت به خرج ندادم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم ازمایش دادم منفی بود بنظرت باز برم انتقال یا بعد عید برم؟ همونی بودم مثل خودت کیست شکلاتی دار ...

الهی عزیزم 😢 😢 😢 😢 خیلی ناراحت شدم برات ان شاء الله که به زودی چه طبیعی چه با میکرو مامان بشی

گلم انتفال اول بعد از دو iui منفی باردار شدم

واسه انتقال دفعه دوم شما هم اول وضعیت روحی و جسمی خودت رو ببین و ازدکترت بپرس بعد برو سراغ انتقال 

زینب جون چه چیزی باعث میشد که واسه درمان ناباروری صبور باشید ....من برعکس تو این پروسه خییییلی عجولم

ببین نمیگم هیچ وقت گریه و نا امیدی نبود ولی من خط قرمز هام فرق داشت، و همیشه برام در کنار عزیزانم بودن و سلامتی شون مهمترین چیز بود

واسه بچه هم میگفتم خب ما قراره یه چیز جدید بهمون اضافه بشه تا زندگیمون بهتر بشه، و اصلا به خاطر بچه هیچ وقت زندگی به کاممون تلخ بشه، حرف اطرافیان که ذره ایی ارزش نداشت، خودمون هم حسابی مشغول بودیم با هزار تا برنامه 

سفر و خوشی و تفریح هم کمابیش بود

فقط همیشه میگفتم خدایا سایه پدر و مادرمون و بقیه عزیزان باشه، دیگه بقیه اش هر چی دادی شکر، ندادی هم شکر، به خدا دلم نمیاد جز در حالت سلامتی و خوشحالی ببینمشون

یه چیز دیگه هم محیط کاریم بود، که خیلی بهم گوشزد می‌کرد، ببین تو ناباروری همه سالم هستیم و یه مشکل کوچیک باعث شده بچه بوجود نیاد ولی دور از جون بیماری های لاعلاج و صعب العلاج، اونا رو که میدیدم تازه می‌فهمیدم غصه واقعی یعنی چی، وقتی مادرهایی رو میدیم که با دست خودشون بچه رو مجبوری میبرن اتاق عمل و... دیگه حس میکردم من اصلا مشکلی ندارم، اصلا خجالت میکشیدم با وجود دیدن اونها، من به خدا بگم مشکل دارم و به خاطرش ناشکری کنم

گلم تمام اینا رو از ته دل میگم، منظورم این نیست درد ناباروري کمه یا از خدا واسه داشتن بچه سالم و صالح دعا نکنیم ولی واسه من دیدن درد های بزرگ باعث می‌شد این چیزا درد حساب نشه، خوشحال هم بودم سختیش در حد توانم هست

اما از بعد بارداری فقط میگم خدایا باز هم ببین من بی جنبه ام، یه وقت با عزیزانم منو امتحان نکنی، طاقت ندارم، همش میگم با چیزای آسون منو امتحان کن... چون صبرم کمه

ببخشید اینا رو گفتم، تنها هدفم این بود شاید کسی دیگه هم بتونه از این زاویه نگاه کنه و کمتر اذیت بشه

و میدونم ممکنه خیلی از شما دوستان مشکلات زیادی غیر از این داشته باشین که در برابر اینایی که گفتم هیچ باشه، و قطعا باید از شما یاد بگیرم صبر کردنو

عزیزان من این ماه قبل از سیکل پانکچرم ۱۰ روز استرادیول والرات ۲ میلی گرم خوردم. وقتی پریود شدم خیلی ...

چه سیکل خوبی منم دقیقا همین جور بود سیکلم

دردهای در حد بگم زایمان داشتم اغراق نیست، منم دیکلوفناک 100 گذاشتم تا فکر کنم سه روز 

سلام خوبید همگی؟ یه فکری اومده تو ذهنمون بنظرتون عملیش کنیم؟ تعیین جنسیت کنیم منی که باراول میخوام ...

سلام عزیزم اصلا دفعه اول جایی قبول نمیکنن

احتمال آسیب به جنین سالم هست، چه کاریه وقتی هنوز بچه ندارین

اهااا چه جالب بسلامتی باشه منم جنینم بلاسته می خواستم بدونم چندتا آمپول میده بهم 

مصرف پروژسترون برای جنین بلاست از ۵ روز قبل از انتقال شروع میشه. ممکنه آمپول باشه، ممکنه شیاف باشه یا ترکیبی از هردو که تقریباً تا پایان سه ماه اول بارداری ادامه خواهد داشت.

وقتی کسی اندازه ا‌ت نیست، دست بـه اندازه ی خودت نزن...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز