بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

ممنون عزیزم از راهنماییت

عزیزم من شنبه که رفتم ان تی ، ۱۲ هفته و ۵ روز بودن هردوشون.

امروز میشه ۱۳و ۴ روز به نظرم.

شنبه میشه ۱۳ و ۶ روز.

به طرازی گفتم برم ، گفت نه دیرتر برو.مثلا ۳ش هفته آینده.

راستی سرما خوردم شدید.

روزی هزار بار عطسه میکنم. سردرد و چشم درد دارم.

گوشامم میخواد درد بگیره انگار.

دکتر برم؟

دور و برای میدون آرژانتین و وزرا و .... دکتر خوب میشناسین پیشنهاد بدین؟

گلم خیلی دلم میخواست بیشتر اطلاعات داشتم تا کمکت میکردم،هر ناراحتی و شکست شما و هر کدوم از دوستان برای هم خودم و هم بقیه سخته، دوست داریم بهم کمک کنیم بهترین نتیجه رو در کوتاه ترین زمان بدست بیاد برای همه، الانم نه میتونم بگم درست بوده کارشون نه میتونم بگم غلط 

فقط طبق حساب کتابی که تو ذهنم میکنم و یه اطلاعات کوچیکی که تو این زمینه دارم میتونم اینو بگم استرادیول هر چی زودتر شروع بشه زودتر ضخامت میره بالا هر چی دیرتر، ضخامت هم دیرتر میره بالا 

گاهی بعضی دوستان اصلا بدنشون به استرادیول واکنش نمیده و کلا ضخامت بالا نمیره و دفعه بعد بهشون میگن سیکل نچرال

الانم بر اساس چیزایی که میدونم احتمالا این بار میخواسته طبق پنجره لانه گزینی برات جلو بره چون دفعه قبل منفی شدی

پنجره لانه گزینی یعنی زمانی که رحم بالاترین آمادگی رو برای پذیرش جنین داره و تو بارداری طبیعی بین روز 17 تا 21 قاعدگی میشه

احتمالا دیده دفعه قبل منفی شدی خواسته این بار این شکلی انتقال بدی که احتمالش بره بالاتر

البته همین پنجره لانه گزینی خیلی خیلی جدید هست و در حد تحقیقاته

البته بودن اینجا دوستانی که روز 15 انتقال دادن و مامان شدن، خودم روز 21 انتقال دادم چون با وجود مصرف استرادیول از روز سوم ضخامتم دیر بالا رفت، حتی بعضی دوستان روز 24

ولی نمیدونم چرا اینو اینجوری برات توضیح نداده

آخ آخ خیلی بده سرما خوردگی حتما داخل بینی ت رو با آب نمک شستشو بده و بخور آب گرم بگیر البته فقط قسمت سرت رو بخور بده 

نه گلم کسی رو اونجا نمیشناسم 

خودم هم همسرم مجبورم کرد برم بیمارستان نیکان و هر چی دکتر زنان اونجا گفت رو فقط قبول میکرد

اونجا برام یک هفته آموکسی سیلین 500 و استامینوفن 500 در صورت تب  و شربت دیفن هیدارمین برای سرفه و عطسه نوشت، اجازه مصرف کلداستاپ و قرص سرماخوردگی بزرگسالان نداد

زینبی بابا علائمت چطور بود؟

الان این چیزای که گفتی آتیش دلمو آروم تر کرد  

خب همین چرا وقتی ده نفر منو دوره کردن دارن پرونده رو چک میکنن نمیگن که ادم آروم تر بشه 

با گفتن چندتا اصطلاح پزشکی که میدونن بیمار سر درنمیارن میخوان ادمو گیج کنن 

وقتیم میگم چرایی اینو یکی بمن توضیح بده میگه نمیدونیم چرا باید بررسی شه 

اطلاعاتت خیلی بود مرسی عزیزم😘

توی مطب ماما یه یکی لز مادرا ک سرما داشت گفت دکتر میگه استامینیوفنی ک کدئین نداره، میتونی بخوری 

جانی جون امروزازمایشت بود؟؟؟؟

زينب خانم من امروز رفتم از دادم جوابش رسيده 5/5 منفى شد كلا خيلى نا اميد شدم خيلى خدا كمكم كنه

ممنون عزیزم از نگرانیت،،،  فکر کنم تا اینجا تو رویان پیش اومدم عوض کردن مرکز استرسمو بیشتر میکنه همسرمم میگه دیگه مرکزو عوض نکنیم و همینجا انجام بدیم،،  من تصمیم دارم وقتی آن شاله باردار شدم علاوه بر رویان برم زیر نظر یه دکتر دیگه هم باشم و مشکل مرخصی و استراحتمو حل کنم فقط خداکنه باردار بشم دیگه بقیه مسایلمو حل میکنم مشکلم برای الانه که نمیتونم تو محیط کارم عنوان کنم که مرخصی برای قضیه باردار شدن میخوام

آخه اونم شانسیه بعضی از دکترا میترسن که استعلاجی بنویسن که مبادا بعدش براشون دردسر بشه بعدشم تو این شرایط استرس اینکه بری درمانگاه و اونجا هم معطل بشی و آیا بنویسن یا نه هم هست ولی اگه مرکز از اول خودشون استعلاجی بنویسن آدم خیالش راحت میشه،،  اخه برای میکرو آدم چندین مرتبه قبلش باید برای سونو بره بعدشم که پانکچره چون برای این موارد مجبورم مدام مرخصی بگیرم برای بعد عز انتقال هم بخوام مرخصی بگیرم دیگه حسابی شاکی میشن و حتی ممکنه موافقت نکنن من نمیتونم تو محیط کارمم بگم که برای ناباروری مرخصی میخوام،،،  دعا کنید با همین بار اول مادر بشم

علائم چه موقع گلم بعد از انتقال یا بعد از مثبت شدن؟ 

عزیزم برای آز اسپرم وقتی اقا نمونه میده چند دقیقه بعد باید تو دستگاهشون بذارن؟ جایی که من رفتم نمونه ها روی میز بود ده دقیقه شو مطمئنم 

مرجان جون سلفري ضروريه بايد حتما انجام بدين ؟

عزیزم کاملا درکت میکنم منم سر آندومتریوز خیلی سرگردون شده بودم

فقط فرقش این بود برای من با اصطلاحات پزشکی توضیح میدادن می‌فهمیدم چون تحصیلم مرتبط بود

ولی اینو قبول دارم و گاهی تمام دکترهای ما باید بیان جای بیمارهاشون بنشینن و از دید اونا به درمان نگاه کنن، استرس های اونا رو لمس کنن اینجوری خیلی بهتر میشه

گلم خودم کادر درمانم و اگر الان به خاطر ناباروری درگیر این مشکلات نمی‌شدم شاید هیچ همیشه فکر میکردم دارم سنگ تموم میذارم، ولی بعد که مبتلا شدم تازه فهمیدم چه قدر نامانوس فکر میکردم، تازه فهمیدم چرا گاهی با مخاطبم نمی تونستم ارتباط بگیرم چرا گاهی گفتگو کردن فایده نداشت

ولی این ناباروری و استرس های زیادش برای خودم درسی شد وقتی برگشتم سر کار جور دیگه ایی نگاه کنم، 

شاید یک سری مسائل برای پزشک خیلی عادی و روتین باشه و به خاطر زیاد سرو کار داشتن عادی بشه ولی برای بیمارش یه درده جدید حساب میشه با کلی جوانب ناشناخته، این مساله خیلی مهمی هست که تو ایران خیلی بهش بهت ندادن متاسفانه، باید پزشک، پرستار، ماما، بهیار،منشی همه توجیه باشن در رابطه با نوع برخورد با بیمار ولی متأسفانه نیستن و علیرغم پیشرفت های علمی زیاد و امکانات عالی حس اعتماد در بیمار بوجود نمیاد