درسته عزیزم حتما امتحان میکنم
من اولا مادرشوهرم خیلی دوست داشتم چون بچه هم بود واقعا صادقانه بود
ولی واقعا هر چی بهش بیشتر محبت میکنم بیشتر اذیتم میکنه تا ازش دور بشم!! دلیلش هم اینه وقتی بهش خیلی خوبی کنم شوهرم میبینه و دیگه اونم نمیتونه بد منو بگه
مثلا کوچیک ترینش این بود یکی دوبار غذا فرستادم بعد بازم درست کردم شوهرم میپیچوند نمیبرد! منم سنم کم بود شایدم خیلی خوشبین بودم فکر نمیکردم از قصد هست بعد دیدم نه از قصد نمیبره مامانش گفته بود نبر
یا برای مادرشوهرم تولد میگرفتم بعد به شوهرم گفت نذار زنت از اینکارا کنه بعدها حتمااا منتش رو میذاره!!!!!
اوایل بهش زنگ میزدم حالشو میپرسیدم خیلی بد و سرد جوابمو میداد یا تنها میرفتم سر بزنم اذیتم میکرد
چقدر سر این حرف گریه کردم من چون خدا خودش شاهده یکبار هم منتی نذاشتم!! اونم خوب میدونه البته و هدفش چیزی جز آزار من نیست