فاطمه جان منم مثل خودت از صبح دارم گریه میکنم ،نمیدونم این وضعیت تا کی میخواد ادامه پیدا کنه ، نمیدونم تا کی قراره توی این جهنم بسوزیم ، ما هر کاری ام بکنیم ،هر چقدر هم خودمونو شاد نگه داریم این خلا و کمبودی که توی زندگیمون هست نمیذاره از ته دل خوش باشیم ، انگار دنیا رو من دارم رو دوشم حمل میکنم تا این حد سنگینی احساس میکنم
من اینبار که رویان نشسته بودم و طبق معمول کارام خوب پیش نمیرفت توی یک لحظه احساس کردم پیر شدم، واقعا اینوحس کردم
در مورد خونه نگران نباش از دیوار دنبال خونه بگردین انشالله یکدونه مناسبش که باب میلت باشه پیدا میکنین
منم تابستون اسباب کشی کردم با کلی اذیت از اونم دیگه برات نگم چقدر اذیت شدم همین حالی که داری اون موقع منم داشتم
اگه تایکماه دیگه اسباب کشی داری فعلا عمل نرو چون هر چقدرم بخوای رعایت کنی باز یه چیزایی رو مجبور میشی جابه جا کنی و ممکنه برات ضرر داشته باشه
فقط امیدورام خدا این همه زحمت همراه با افسردگی و عذاب کشیدن ما رو ببینه و بچه های سالم و صالح بهمون بده