سلام دوست خوبم.همه ما یه جایی یهو خسته میشیم.یهو دیگه نمیکنیم.همه ما یه کتاب چندجلدی داریم که هریک صفحه شو به اشکامو خیس کردیم.چقدر دردکشیدیم.چقدر منت کشیدیم.التماس کدیم .دعا کردیم.نذر کردیم امیدوارشدیم.و نشد ولی بازم بلندشدیم خودمون جمع وجور کردیم واز اول شروع کردیم.توروخدا نگین سنمون زیاده.
رفتم کلینیک خانم والایی بودن که من جای نوه شون بودم.مرده پدر بزرگ من بود بادستای چروک وسرش که چنتارشفید داشت اومده بودن برای نمونه دادن بنده خدا بردن تا تسه انجام بده حتی اگر یدونه اسپرم داشته باشه خانمه هم حدود۶۵ سال داشت تخمک اهدایی گرفته بود .من که رفتم گفتم وای۳۴ سالم شده هنوز منتظرم وقتی امیدشون دیدم ولطف خدا امیدوار شدم
اگر از دردو سختی بگیم نا امید وناراحت میشیم منم ۳ بار جنین انتقال دادم ونشد
پدر ومادر همیشه براام دعامیکنن.
الان از پارسال متوجه نارسایی ۳تادریچه قلبم شدم به زور اجازه دکارم گرفتم.از دیروز افت پلاکت پیداکردم.ودیسک شدید دارم ولی نا امید نمیشم.
ان شاءالله خدا به همه ما نظر کنه به حق امام رضا ویکی دونه اش امام جواددامن همه چشم انتظاری سبز کنه.
خدا به دلت آرامش بده.بتونی از نو شروع کنی.هرچیزی بدست آوردنش سخت تر باشه لذت داشتنش بیشتر میشه وقدرت بیشتر میدونیم.ذکر یونسیه زیاد تکرار کنید.