واقعا هم همینطوره بخدا قسم من توی این سالها براشون کم نذاشتم سه شنبه پیش من باید میومدم تهران پیش طرازی و پدرشوهرم باید میرفت اردبیل دکتر.من به همسرم گفتم تو پدرت رو ببر خداروخوش نمیاد با ماشین غریبه بره من با اتوبوس میرم تهران.این بود دستمزد من
واژه ای که بتونم به پدر شوهرت نسبت بدم پیدا نکردم...
عزیز دلم حتم داشته باش جواب دل شکسته تو رو میده.
منم چندین بار بهم پروندن.با اینکه میدونن مشکل از پسرشونه ولی انگار نمی‌خوان باور کنن.واسه پانکچر هم دیدن شوهرم هم عمل کرده.فک کن اونقدر ضعیف و بی کیفیت که ت‌سه شد.ولی بازم دست از خاله زنک بازی بر نمیدارن.
جالب اینجاست که همسرم هم باور کرده مشکلی نداره و فقط استرس باعث شده بچه دار نشیم.
من بار دومم بود که میکرو میکردم.بعد از انتقال که اومدم خونه خونریزی داشتم بخاطر اون چنگک باز کردن دهانه.روز دوم خونریزی قطع شد در عوض همش عطسه میکردم.روز سوم عطسه و لک که دکتر گفت بخاطر همون چنگکه باز .تا الان دیگه هیچ علائمی نداشتم.قبل از اینکه برم انتقال یه قاشق نشاسته تو کمی اب توی یه لیوان حل کردم بقیه اش هم شیر سویا ریختم خوردم رفتم انتقال.اومدم خونه پاچه خوردم.هر روز یه تیکه آناناس و یه لیوان شیر سویا با یه قاشق نشاسته خوردم.استراحت کامل تا سه روز.دستشویی فرنگی.غذا رو نشسته تو تخت میخوردم.بعد از سه روز تو خونه راه میرفتم ولی بیشتر استراحت میکردم داروهام هم به موقع مصرف میکردم.دو تا آمپول پروژسترون یه انوکسا ۴۰.سه تا استرادیول یه دونه فولیک اسید .روزی نصفی پردنیزولون ۵
فدای دل شکسته ات بشم .متاسفانه نمیدونم چرا اینو نمیفهمن درد مابرا خودمون بزرگه دیگه نمیخوادشماها نمک رو زخم مون بپاشید .مادرشوهر منم بهم گفت خدابه هرکسی بچه نمیده من لیاقت بچه دارشدن رو ندارم .تازه بااینکه میدونن مشکل ازپسرشون بازم به من میگن اخه تو امپول میزنی تومیری دکتر ...پس مشکل ازتو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز