عزیزم منم تحمل گریه واقعی بچه هارو ندارم اما بعضی گریه ها رو نباید محل گذاشت چون خیلی میتونه به ضررشون باشه.....
بذار یه مثال بزنم.....
ببین دختر من از وقتی پسرم به دنیا اومد و مامانا اینجا بودن یه سری گریه های الکی پیدا کرده.....
مطمئنم هستم که گریه هاش الکیه چون مامان بزرگا یه کوچولو لوسش کردن و دخترم به عنوان ابزار ازش استفاده میکنه.....
هر چه قدر بچه به گریه کردن شرطی بشه برا خودش بدتره.....
ببین بچه بزرگتر بشه اگه به این گریه کردنها شرطی بشه مدت زمان گریه رو بیشتر و بیشتر میکنه تا تو کم بیاری و به خواستت عمل کنی.....
اینطوری هم برا خودش بده هم آستانه تحملت پایینتر میاد و رو تربیت تاثیر بد میذاره.....
من دخترم یه مدت با بالا آوردن حرفشو به کرسی میشوند.....
یعنی آنقدر شدید گریه میکرد که بالا میآورد و من و باباش هوا میشدیم و میترسیدیم.....
یه روز وسط روز بازم اینکارو کرد من بردمش گذاشتمش وسط حموم و بهش گفتم هر چه قدر دوست داری بالا بیار خودمم واستادم کنارش.....
یه نگاه معنی دار بهم کرد و خندید و دیگه بالا نیاورد....
باورت میشه بعد اونم یکی دوبار این اتفاق افتاد و همون کارو کردم دیگه تموم شد چون فهمید این ترفند جواب نمیده دیگه.....
ببین من واقعا همه وجودم برا بچه هام میلرزه طاقت تب کردنشون ندارم.....
اما بعضی قوانین خیلی رو تربیت بچه ها مؤثره.....
ببین دختر من از همون اول به کمربند ایمنی آشناست.....
چه تو کریر....
چه صندلی غذا....
چه تو صندلی ماشینش.....
بعضیا میگن بچه من نمیشینه و فلان.....
بچه مثل دفتر سفید میمونه و این تویی که توش هر چی دوست داری مینویسی.....
اینارو گفتم شاید فکر کنی مادر خشکی هستم اما من و دخترم رابطه خیلی خوبی داریم روزی شاید صد بار شاید بیشترم همو میبوسیم.....
میاد میشینه بغلم و دوست داره با موهاش بازی کنم.....
با هم بازی میکنیم.....
اما سعی کردم با قانونی نذارم با گذاشتم تبصره براش نذارم.....