2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046616 بازدید | 684533 پست
سه ماه گذشته از هایپر شدن صد در صد یادشون رفته، راستی شما الان تو چه مرحله ای هستین

منم انتقالم عزیزدلم منم سه ماه بعد از پانکچر دارم میرم خداروشکر ک رفتم استراحت واقعا سخت بود عملای آسیت هوووووف،

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



مامان سبحان جون شما تکونای وروجکتونو شروع شده؟

عزيزم نه فعلا ، يه موقع هايي مثل نبض يك چيزي هست ولي خيلي كم ، براي دخترم زودتر شروع شد چون جفتم خلفي بود ولي الان جفتم قدامي هست فكر كنم ديرتر شروع ميشه .

ممنونم دوست گلم بخاطر محبتت 🌹 با قلبم پراز درد میخوام هیچ هیچ بنده ای تو این راه نباشه !

الهام جون عزیزم خیلی ناراحت شدم و چشام اشک جمع شد

متاسفم،الهی هممون خلاص شیم ازاینهمه دکتر رفتنا

هیچوقت نمیتونم چیزی بگم به کسی و احساس تاسف کنم چون هیچی هیچی نمیشه گفت و قلبم پره درد میشه

پروردگار من! تو رو جون اون حبیب ازلیت کسی که دوسش داری یعنی علی (علیه السلام)                                             این چندروز که آسمون نزدیک تره دریاب...                    خدایا دریاب...                                                        خدایا دریاب.... تو خودت گفتی بیا من اومدم...یا کریم یا رحیم یا  غفور                                                        رمضان ۹۸/۳/۱۱ روز۲۶رمضان
منم انتقالم عزیزدلم منم سه ماه بعد از پانکچر دارم میرم خداروشکر ک رفتم استراحت واقعا سخت بود عملای آ ...

من عمل آسیت نکردم یعنی اونقدر شدید هایپر شدی؟ الان انتقال دادی؟ "من دارم داروهای انتقال میخورم، 

میشه بگی عزیزم چیا خوردی قبل وبعدانتقال،اره شنیدم استراحت مطلق خوب نیست خون به رحم وجنین نمیرسه خدب

من  رژیم خاصی نه قبلش نه بعدش نداشتم 

کلا همی خورد و خوراکم مثل روزای عادی بود غیر از ادویه جات و زعفران 

چیزایی که من احساس کرد باعث مثبت شد اول اینکه اصلا استرس نداشتم چه قبل انتقال وموقع انتقال وسه چهار روز اول حتی باور میکنی به هیچی فکر نمیکردم 

و اینکه خودم هیچ مشکلی نداشتم از لحاظ سلامت

ایمان داشتم که خدا بخواد میشه و اینکه چهار روز اول به ازای هر ۱.۵ ساعت یه رب اروم قدم میزدم

  

وجالب اینجاست همسرم  چند ماه قبل از انتقال خواب دیده بود که خدا بیامرز مادرش یه دختر کوچولو رو بدستش میده و میگه این دختر شماست تا الان پیش من امانت بود از این به بعد تحویلتون میدم 

با تمام وجود از خدا میخوام این روزای قشنگ قسمت همه چشم انتظارا بشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز