کسی ک قرار بود باهاش ازدواج کنه باهم دعواو بحث میکنن پسره کمتر از یه هفته رفته با یه خانوم مطلقه که دختر نه ساله داره خانومه و مجاز اشنا شدن خانومه هنوز یه هفته نشده قرار گذاشته بره شهر پسره و سریعتر گفته میخام عقد کنم تا پایان همین ماه و قرار گذاشتن بعد دوستم نمیدونسته و پیام داده به دوست پسرش پسره هم داستانوگفته و گفته نبودی من رفتم و اینا حالا به دختره گفته بزار اینا بیان شهرمون حرف بزنم بهونه بیارم دکشکنم بره تا باز بیام سمت تو نمیدونم با عقل من جور در نمیاد که دوست من چهار پنج ماه با پسره بوده این خانوم مطلقه اومده تو یه هفته اینجوری کرده و پسره هم گفته جوری قربون صدقم میره جوری تا میام حرف میزنم دورم میگرده کاصلا نمیتونم بهش چیزی بگم خیلی ناراحتم گفته هیچی نمیخام و فقط سریع عقد کنیم بریم سر خونه زندگی مون از شهر خودمون میام شهر تو مگه میشه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
🕋لا تحزن ان الله معنا🕋اینجا واسه تبادل نظر، پس اگه با نظر من مخالفی و توی تاپیک تو نظر ندادم ریپ نزن چون جواب نمیدم/هرگونه جنس مذکری نه ریپلای کنه نه درخواست بده
عزیزم نامزد دوستمو مخشو یه زن مطلقه زده بهش گفته ک هیچی نمیخام یه هفته س تازه باهم اشنا شدن گفته زودی میام شهرتون عقد کنیم بریم سر خونه زندگی مون و اینا