2777
2789
عنوان

پسری که بهت میگه خوابتو دیدم 😐

1314 بازدید | 93 پست

یه اقایی از همکلاسیم پیام داد از من خوشش میاد منم گفتم قصد اشنایی ندارم ولی همچنان صحبت کرد راجب درسو  کلاس منم جوابشو دادم بعد دیگ شب بخیر گفتو شرش کم شد

تا فرداش پیام داد گف گرانتون شدم پیام دادم

گفتم چرا

گف چون خوابتو دیدم

اصن خوشم نیومد از این از اولشم خوشم نمیومد ازش

چی بگم گمشه حس بدی گرفتم 

از طرفی نمیخوام جوری برینم بهش ک باهم کلاس داریم چشم تو چشم شدن سخت باشه یا بخواد لجبازی کنه و حرکت دیگ ای با دوستاشو اینا بزنه

من دوست زیادی ندارم اون دورش شلوغه

اینم بگم تاحالا بد حرف نزده و بی احترامی نکرده منم ی جوری بگید جواب بدم گمشه همین 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

اگه بهت بی احترامی نکرده و بد حرف نزده خب تو چرا اینقد میگی برینم بهش و پی پی بکنم تو دهنش

امیدوارم خدا کمکم کنه منم طعم خوش زندگیو بچشم تا وقتی جوونم ، از خدا اول سلامتی میخوام بعد میخوام کمکم کنه از بلاتکلیفی در بیام و زندگیم روبراه بشه 🥲💞

بگو منم خواب شما رو دیدم 

توی یک دشت بزرگ بودیم دوتایی باهم دست تو دست هم دیگه بعد از دور یک موجودی سیاه رنگ دیدم 😍 

قدش بلند بود کاملا سیاه بود یک دستش برگه یک دستش هم داس بود

رو کرد به تو عزیزم گفت وقت رفتنه تو داشتی گریه میکردی داد می زدی ولی اون گوش نداد تو رو برد 


به نام حضور آنکه هستم  ❤️به نام حضور روح إلهی که من هستم  ، به نام همه موجودات صعود یافته نور ، به نام کنفدراسیون کهکشانی نور ✨ 

چون مزاحممه حوصلشو ندارم خره ک نمیفهمه?


عاشقه

امیدوارم خدا کمکم کنه منم طعم خوش زندگیو بچشم تا وقتی جوونم ، از خدا اول سلامتی میخوام بعد میخوام کمکم کنه از بلاتکلیفی در بیام و زندگیم روبراه بشه 🥲💞

اصلا سین نزن چتشم میوت کن پیاماشم نخون

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بیشتر ببینید
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792