2777
2789
عنوان

یه خاطره از یه بابا بزرگی😅😅😅😅

133 بازدید | 0 پست

یه بابابزرگی خانوادگی رفته بودن زیارت مکه (۵۰ سال پیش مثلا)


اون موقع ها هتل و رستوران و... نبوده..




آقا این بندگان خدا قابلمه ی آبگوشتو بار میذارن یه ناهاری بخورن ..


یهو یه وهابی رد میشه میگه یه تیکه گوشت میندازه تو قابلمه میگه : حااااج انا شریک .. انا شریک ( یعنی منم باهاتون هم سفره میشم..




بابابزرگه میگه باش برادر حالا این چی بود انداختی تو قابلمه؟!


گفت : لحم الضب [(گوشت نوعی سوسمار که حلال هست اما خب پیامبر(صلی الله علیه) نمیخوردن و روایات زیادی در موردش هست)]




بابابزرگه اینجا رو به فارسی میگه اون بنده خدا نمیفهمه میگه :


مرده شورتو ببرن همه اش مال خودت کل قابلمه رو میدن بهش😂😂😂😂😂

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز