2777
2789

اگه اومدین و تاپیک رو باز کردین ازتون میخوام تا آخر بخونید، اینا حرفای چند وقته که توی دلم سنگینی میکنن و هر لحظه اشکم دم مشکمه


من دانش آموز کلاس یازدهم هستم. تجربی. ولی تا به حال هیچکاری نکردم. هیچکاری. اصلا نمیتونم درس بخونم نمیدونم این کشش چیه که توی وجود من هست. شاید بگید خیلی سرم توی گوشیه اما واقعا نه. چون اصلا گوشی ندارم و اینم مال مامانمه و حتی یه برنامه هم توی گوشی نیست که توش مشغول بشم. گوشی مامانم نه وی پی ان داره و نه هیچ چیز دیگه ای فقط یه برنامه شاد هست که اونم مال مدرسه منه. و اینکه من حتی اگه مدت ها اطرافم گوشی و لپ تاپ و اینا نباشه بازم به سمت درس نمیرم. توی اتاق میشینم کاغذ برمیدارم نوشته مینویسم یا نقاشی میکشم. دیگه حالم از خودم بهم میخوره. گاهی وقتا میگم چه اشتباه بزرگی کردم که سال نهم موقع انتخاب رشته از خانواده ترسیدم و تجربی انتخاب کردم. چون واقعا توی این رشته نابود شدم. ریاضی و فیزیک کابوس شب هامه. حتی ضعف توی اینا باعث شده زیست و شیمی رو که توی دهم عاشقشون بودم کنار بذارم و تبدیل به یه دانش آموز سست بشم.


توی مدرسه نمره هام همیشه خوبه. ولی اونا به چه دردی میخورن؟ از پس نهایی ها برمیام اما کنکور چی؟ وقتی تست میذارم جلوم حالت تهوع کل وجودم رو میگیره. بعد حل سه چهار تاشون حتی اگه اونا رو بلد باشم میذارم کنار. از پزشکی و اینا تنفر پیدا کردم. وقتی میگن فلانی پزشکه میخوام خودمو بکشم چون میدونم هیچوقت نمیتونم رشته های خوبی برم. شاید بگین حسودم اما نه فقط از خودم بدم میاد. از اینکه عاشق یه چیز دیگه بودم اما الان یه جای دیگه هستم. از اینکه میتونستم یه روزی وکیل بشم ولی دیگه خیلی دیر شده. چون نه خانواده میذارن نه دیگه خودم میتونم. بابام اون زمان یه طوری گفت رشته انسانی برابر با بدبختیه که خیلی ترسیدم. از حرف مردم هم ترسیدم که بگن تنبل بودم و رفتم انسانی



از یه طرف هم سرکوفت های خانواده. بهم میگن یا الان به داد خودت میرسی یا اگه کنکور قبول نشدی فلان میشی بهمان میشی. برادرم پزشکی میخونه هی اونو برام مثال میزنن. آدمای اطرافم برادرم رو به روم میارن. اون پزشکه تو هم میشی. خود برادرم هر وقت منو میبینه میاره کتاب هامو جلوم باز میکنه میگه تا کجا خوندی چجوری خوندی بیا این سوال رو حل کن ببینم. منم میخوام همون لحظه بمیرم. از یک و نیم سال بعد میترسم. که قراره چه نتیجه ای به بار بیارم. از اینکه از الان همه میگن فلان رشته بهتره آینده خوبه ما حسرت اونو میخوریم و منم از الان خودمو نا امید میکنم و میگم مگه میشه تو به اون جور جاها برسی؟ بعضی وقتا هم میگم اونایی که توی کنکور قبول میشن همشون تیزهوشان و اینا بودن. اینا رو اونقدر اطرافیان و مدرسه کوبیدن رو سرم. از اون روزی میترسم که دوتا از فامیل ها که دقیقن مثل من یازدهمن و درسشون عالی به یه جایی برسن و طعنه بریزه روی سر من. مثل همون روزی که اونا مدرسه خاص قبول شدن و من چه روز ها که نکشیدم از سر حرف ها


اون روز از شدت ناراحتی همه خاطراتی خوبم رو که توی دفتر خاطراتم نوشته بودم پاره کردم، نقاشی هامو پاره کردم عکس های یادگاری رو انداختم دور رفتم از آشپزخونه چاقو برداشتم راستی راستی یه بلایی سر خودم بیارم. اما از خدا ترسیدم و فقط دستم رو زخمی کردم. دیگه نمیدونم چیکار کنم.

بعضی وقتا هم میگم ول کنم. ترک دنیا بشم. آخرش قراره یکروزی بلاخره بمیرم.

بمیرم برات واقعا نمیدونم چی بگم

این که خودت رشته رو انتخاب نکردی خودش یه مشکل بزرگه و کلی تو ایندت تاثیر داره

سلام خوبی شما تویی که اومدی امضام بخونی برام دعا کن که چیزی که میخوام بدست بیارم چیزی نمیخوام ترک کنم دعا کنی برام هاا چون امضام خوندی یوهاهاها

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا رشته ای که خودت دوست داشتیو انتخاب نکردی؟

خانواد‌ش شاید اجبار کرده

سلام خوبی شما تویی که اومدی امضام بخونی برام دعا کن که چیزی که میخوام بدست بیارم چیزی نمیخوام ترک کنم دعا کنی برام هاا چون امضام خوندی یوهاهاها
خانواد‌ش شاید اجبار کرده

ای بابا 

امان از بعضی خانواده ها

خوب بزارید به انتخاب خود شخص


این کاربری به یک مرد واگذار شده است...                                                       🇮🇷🇮🇷🇮🇷Persian gulf 🇮🇷🇮🇷🇮🇷

همش میگذره عزیزم اینقدر به خودت فشار نیار مطمین باش تو مسیری که باید قرار میگیری از برنامه ریزی های کوچیک شروع کن قرار نیست از روزی ده ساعت بخونی حتی از روزی دوساعت شروع کن ولی حتما انجامش بده چون میتونی شرایط خیلی سخته هیچ چیز عادلانه نیست اما تو زندگی خودت داری و خودت اگه رشته ای قبول بشی یا هرچی سختیش دیگران نمیکشن دیگران فقط حرف میزنن نمی‌دونن از نظر روحی چقدر فشار ب آدم میاد به خودت اعتماد کن و از همین فردا برنامه ریزی های کوچیک بکن و این فکرای مدرسه خاص و اینا هم بنداز دور دوستای منم اکثرا اونجان ولی هیچ فرقی با من ندارن هیچ درسشون خوب هم نیست البته استثنا داره ولی این دلیل نمیشه به خاطر قبول نشدن تو فلان مدرسه این همه سرکوب بزنی ب خودت ول کن راه خودت برو بقیه همیشه یچی دارن برای گفتن 

بمیرم برات واقعا نمیدونم چی بگماین که خودت رشته رو انتخاب نکردی خودش یه مشکل بزرگه و کلی تو ایندت تا ...

بخدا الان دارم با استرس زندگی میکنم اینکه صبح ساعت ۷ مثل یه روح پا میشم میرم مدرسه و لبخند میزنم

میتونی بری کنکور وکالت بدی. برو دنبال علاقت جایی ک حالت خوب باشه.

《یه دختر مهربون ولی وحشی، شاد ولی غمگین ، فعال ولی خسته، من مجموعه ای از تناقض های جهانم.》 ●○●○ تاپیک های 1402 رو گردن نمیگیرم ^_^

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز