2777
2789

بچه ها من خسته شدم، هفته ای دو بار حداقل خونه مادر شوهر میریم این وسطا اونام میان به هوای دلتنگی،باز میخوایم بریم مادر همسرم ساعت ۵.۳۰ زنگ میزنه بیاید دیگ دیر نکنید همسرمم دیگ بدو بدو که مادرش ناراحت نشه، خسته شدم انگار کل کارو زندگیمون شده رفت و آمد با خانواده آقا و خودمون هیچ برنامه ای نباید داشته باشیم، اصلا یوقتایی یه فشارهایی به آدم وارد میکنن چندبار بچه کوچیک دارم بردمش حمام خودمم حمام کنم بریم یدفعه شوهرم میگه داداشم داره میاد دنبالمون بریم اونم ساعت ۴ بعد عجله ام داره نیومده مو شونه نکرده خیس خیس باید بریم، اصلا نمیفهمن که بگن آماده بودی خبر بده یا اصلا خودمون اسنپ میگیریم میریم، شوهرمم هرجور فشاریو بما میاره فقط نگرانه مادرو برادرش ناراحت شن، اونور خونه مادر من ۳ هفته ۱ بار میریم چند وقت یبارم منو از صبح میبره منت اونم میزاره سرم که از صبح رفتی پیش مادرت، 


من آدم بدجنسی نیستم ولی این حد و حدود ندونستن خانوادش اینکه همسرم نمیتونه نه بگه بهشون اینکه اگ یه خرید بریم خودمون باید به مادرش جواب پس بدیم چرا بهش نگفتیم نبردیمش، باعث شده ازشون بدم بیادو دوست نداشته باشم باهاشون برم بیام

به نظرم اگ هر کسی حدو حدود خودشو نگه داره انقدر توقع و انتظار زیاد نداشته باشن خود عروس از خانواده شوهر بدش نمیاد

اگ را حلی دارید کمکم کنید

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

حق داری واقعا، منم نگرانم خانواده همسرم بیان ساکن تهران بشن دچار همین وضعیت بشم چون دقیقا همین طورین که گفتی. الان راحتم و هر دو  یا 3 ماه چند بار میریم شهرستان خونشون 

جان و جهان من تویی   
چه خبره مگه ؟هفته ای دو بارما همسایه نزدیکم ۱۰ روز ی بار همو میبینیم

وابستست همسرم به مادرش اگ یکم دیر بریم یا چند روز دیرتر بشه یجوری با شوهرم حرف میزنه که شوهرم به غلط کردن میفته، رگ خواب شوهرمو بلده مثه موم تو دستشه، منم اگ بخوام حرفی بزنم من میشم آدم بده و بیشتر می‌چسبه به مامانش

دعا میکنم با مردی ازدواج کنم که از خانوادش دور و جدا باشه 🥲

نه عزیزم دعا میکنم با مردی ازدواج کنی که از هر نظر مستقل باشه، بخدا من دخترم ولی هم وابستگی کمتری دارم به خانوادم هم تو تصمیمام مستقل هستم

واقعا اعصاب خورد کنن همشون چرا مادرشوهرا اینجورین ؟

چون هی می‌سنجن ببینن چقدر تسلط دارن رو بچشون و چقدر میتونن مانور بدن تو زندگیشون این دختر پسرن که باید هر کدوم به خانواده خودشون حدو حدود مشخص کنن متاسفانه همسر من وا داده مادرشم میدونه اگ بخواد هر جوری میتونه با من تا کنه چون پسرش پشتشه و این اجازه رو بهش داده، بخدااا اگ یکی ازین کارایی که خانوادش کردنو خانواده من میکردن شوهرم تا مدتها در گوش من وز وز می‌کرد که چرا خانوادت اینجورین

نه عزیزم دعا میکنم با مردی ازدواج کنی که از هر نظر مستقل باشه، بخدا من دخترم ولی هم وابستگی کمتری دا ...

آره این دعای خیلی بهتری بود 😅

درست میگین. ما خانوما خیلی عاقلانه تر برخورد میکنیم تو این موارد. 

عزیزم منم همینجوریم دیگ حالم تز همه چی بهم میخوره بخدا . هفته ای یبار ک منو بزور میبره خونه ننش ک دوساعت دوره از ما خودش ک دوروز یبار میره . مامانشم هر دیقه اینجاس به بهونه دلتنگی تو کل کارام دخالت میکنه ده دیقه خونه نباشم بدو بدو مامانش میاد همه کشو ها و کابینتا رو بهم میریزه ب سلیقه و دلخواه خودش میچینه گند میزنه به همه چی 

الهی ؛گاهی؛ نگاهی .....

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز