خدانکنه کوچیک ترین اتفاق براشون بیفته میگن چشممون کردن من موندم مردم بیکار نشستن اینارو چشم کنن
داری میگی مادر مادرشوهر از یه ادم هشتاد نودساله چه انتظاری داری؟؟؟
اون دوباره چایی ریختن تو لیوان هرکی مال موقع خودمونی هست ما میرفتیم خونه خاله مامانم ایشون اینطوری بود قوریش رو بخاری کنار دستش یود بدون اینکه بلند شه تو استکان هرکی چایی میریخت
ما بدمون نمی اومد حتی بهش دقت هم نکردیم
الانم که گفتید یه لحظه وسوسه شدم یعنی باید بدم می اومد؟ دیدم نه اتفاقا جمع صمیمی بود میگفتیم میخندیدیم البته جمع خانومانه بود
چه چیزهایی رو بد میدونید😑 جز عیب مردم حساب میکنید
کاش همه بدی ها همین بود
انگار سازمان موساد هستن همه چیو از هم قایم میکنن. مادر شوهرم هیچوقت اول سلام نمیده منتظره من سلام کنم بعد.بریم خونشون لحظه اول با نوه هایش و پسرش گرم میگیره نه تنها من با بقیه عروس ها هم همینه .والا بدی هم بهش نمی‌کنیم .انتظار خیلی زیاد داره
