مادرشوهرم یه جور از دختراش تعریف میکنه انگار داره از شخصیتای مهم و برجسته جهان حرف میزنه
واااای از خوندنش هم استرس گرفتم من یکم وسواس تمیزی دارم البته در حد بیماری نیست اما دست خودم نیست حساسم و خداروشکر اطرافیانم اینجوری نیستن الان فکر کردم جای تو اگه بودم غذا خوردن تو اون خونه برام عذاااااب بود
بعد از بو هم متنفرم واااای چجور خفه نمیشی اونجااااا
ما نه طرف خودمون نه طرف شوهر با اینکه مذهبی نیستیم حتی قلیونم عادی سازی نکردیم ،جای ما طرف معتاد باشه حقی جلو زن و بچه بکشه نداره
مسافرت یه خانواده کنار ما عرق خوردن بعدش خیلی سبک بازی کردن ادا در آوردن ،همیشه فکر می کردم کسی عرق می خورن همیشه با جنبه هستن اونجا فهمیدیم اشتباه کردم چه چیز مزخرفیه به ابرویزش نمی ارزه مردی عرق می خوره مست که میشه سبک بازی کنه خیلی زشته واقعا مردونگیش می بره زیر سوال
جای ما مردا که سالما از هر نظری حتی سیگار هم توی زنا هم مردا با اوبهت ترن این جا اونایی عرق می خورن مسخره می کنن و عیب می دونن
از ماشین اشغال میندارن تو خیابون
فکر نمی‌کردم لرها با این فرهنگ وگفتار تو جمع خودشونو نشون بدن🥺💔
عروس دایی همسرم لر این خانم مثل شما نیست دیدگاهم ب شماهم همانطور بود که تا این کامنت شما و قبلی رو دیدم که گفتید غذای دیگه رو بحساب نمی‌آوریم
همون قدر که آش غذای مناسب برای مهمون نیست حرف شما هم نسبت ب غذاها ونحوه ی پذیرایی درست نیست.
بعد عروسی خواهر شوهرم برا اولین بار اومده بود خونمون داشتم ظرف میشستم دیدم پسرش داره هرهر میخنده میگفت مامان عکس زندایی و چرا گذاشتی تو گروه زیرشم نوشته بود مهمونی خونه داداشم اینم عروس قشنگم در حال ظرف شستن 😐
آخ گفتی شب یلدا رفتم خونشون مادرشوهرم انار داد بهم گفت دون کن براشب منم انجام دادم منتظر بودم یه اتفاقی بینفته کسی بیاد بشینه دیدم هیچچچچچی پدرشوهرم تو یه اتاق شوهرم رفت بیرون پیش دوستش مادرشوهرم پا تلوزیون دراز کشید منم با بچم یه گوشه بازی کردم انارم رو اپن بود هرکی میخواست میرفت ازش میخورد
