تورو خدا بیاید بگید این قدر مهربون بودن بده

دقیق تر که 

با هرکی مثل خودش باش

نشین غصه بخور که واای فلانی چرا منو دید محل نداد یاا چرا بهم نگفت بریم بیرون چرا اینکارو‌ کرد ، ولللللللل کن اهمیت نده مثل خودشون باش ، ازت دور شدن دور شو

حالا چندین سال من همین طور رفتار می کردم 

یه بار تو عروسی با خانواده شوهرم سر یه میز نشسته بودیم بعد همه اشون کم کم ول کردن رفتن پیش خانواده عمه اشون نشستند و بلند بلند به بگو و بخند!   اولش گفتم طبیعیه حواسشون نبوده ولی بعد تصور کردم اگه من همین رفتار انجام داده بودم که همونجا من می شستن و می زاشتن کنار تا ۶ ماه هم هر بار یه نیشی بهم می زدن!  

(می دونی اشتباه اینجاست که خودمون می زاریم جای اونها و بهشون حق می دیم ولی اگه رفتار اونها رو بزاری روی خودت و قضیه رو دوباره مجسم کنی می بینی که چقدر فرق داره )

یعنی نباید خودمونو جای بقیه بذاریم ؟؟؟؟

ببینید ی مثال 

چند شب پیش دیدم خواهرم و اون یکی خواهرم رفتن تو اتاق و حرف میزنن 

من ناغافل رفتم داخل منظورم اینه نمی‌دونستم اونجا هستن 

من ک رفتم حرفشون رو قطع کردن 

من ب روم نیوردم و یکم نشستم و اومدم 

حالا سوالم اینه باهاشون باید چه رفتاری کنم 

استاتر تو زیادی مهربونی اون طوری سو استفاده میکنن

هرچی از دهنشون در  بیاد بهت میگن ،میگن ناراحت که نمیشه که

به نظرم هر چیزی اندازه ای داره اگه کسی ناراحتت کنه بهش بگو 

راجب خواهر ، من خودم ن خواهر دارم ن برادر برا این نمیدونم چ حسی بهت دست داده 

ولیییی بنظرم همون مثل قبل رفتار کنن 

خواهراتن دیگه قطعا چیز مهمی بود بهت میگفتن

خب اون یه کوچولو هم بلاخره ناراحتیه دیگه 

من که اون موقع بالاخره عروسی مردم بود واکنشی نشون ندادم 

تصور کن تا نیم ساعت سر به میز خالی نشسته بودم بعد کم کم یه خانواده دیگه امدن سر میز کنارم نشستند  ولی دیگه این حس بهم دست داد که اونها من جزیی از خودشون نمی دونند دیگه حتما که نباید تو روم بگن!  نمی دونم اونجا خیلی دلم برای خودم سوخت نه برای بدی هایی که تو اون چند سال بهم کرده بودن بلکه به خاطر همه خوبی هایی که تو اون چند سال بهشون کرده بودم و هیچ وقت ندیدن!  

یه موقع هایی زیادی از خودت مایه نزاشته باشی جگرت کمتر می سوزه! 

صاحب خونه هم رفت نشست؟

نه خودت جای اون بزاری توجیهش می کنی ولی اگه رفتارش را روی خودت گاهی وقت ها اصلا وحشت می کنی که من عمرا همچین رفتاری با کسی انجام بدم! 

راستش استاتر منم مثل توام  اونطوری عصبانی میشدم و بعد اونطوری مهربون شدم ولیی فرق من و تو اینکه اگه چیزی ناراحتم بکنه میگم