حالا ک بزرگ شدم سر درد و دلش باهام باز کرد
وقتی میفهمم چقدر زجر کشیده خیلی غصه میخورم. مثلا اولین بچه ای ک بدون اینکه خودش بفهمه حاملس، سقط میکنه...
همین عمه ی نامردم تو حیاط میاد جیغ میزنه بهش میگ قاتل...
بابامم هیج وقت تو دعوا ها طرف گیری نکرد.
اخ بمیرم برای دل قشنگش
باورت میشه وقتی میان خونمون، چطوری خودشو ب زحمت میندازه برای پذیرایی میگه مامان باباش (مادربزرگ پدربزرگم) مردن ،خونه ی داداشش داره فقط
باید هواشو داشته باشیم.. 🥺