من ک همیشه زود میرفتم جایی دعوت میشدم
ولی زودم بلند میشدم
مدام میگفتن چ زود بلند میشین
تو خونه چیکاردارین مگ
یه شب دیرتر بخوابید خب و...
من اینارو میگفتم حالادر دفعات متفاوت و ب افراد متفاوت، مثلا زن دایی شوهر، مادرشوهر، مادربزرگشوهر، پدرشوهر:
_خب. ما زود اومدیم زودم میریم
_شما دیر اومدید دیر میرید، طبیعیه ک ما دو ساعت جلوتر شما اومدیم زودترم بریم
_ما ساعت خوابمون برامون مهمه سر ساعت 10 باید بخواییم وگرنه بچه اذیت میشه و سرکار باید بریم، شما ماشالله تو خونه نشستی خیالت راحته، من فردا صبح کارم خسته میشم
_ ب موقع میریم اتفاقا، صاحب خونه اذیت میشه مهمون طولانی بمونه
_ مهمون خوب اینه، زود بیاد کمک کنه و زودم بره صاحبخونه اذیت نشه
گاهی هم فقط لبخند میزنم
اوایل خووووب با جملات بالا همشونو نشوندم سرجاشون
الان دیگ کسی چیزی نمیگه
گاهی دیر هم بریم (تازه ما دیرمون 8شبه!مادرشوهرم دوس داره زود بریم خونه ننه اش ک نوه اش رو بیشتر ببینه) ولی خب من حاملم و خسته میشم
وقتی میگ دیر اومدید میگم:
زودمیام خسته میشم بچه اذیت میکنه
ب موقع اومدیم اتفاقا
هنوز فلانی اینام نیومدن، ماچرا زود بیاییم علاف شیم تا شام
و از این جوابا