والا عزیزم یکی از شهرستانهای تهران زندگی میکنم دعا رو زنداییم انداخته چرا چون یه آقا اومد خواستگاری خواهرم و از طرفی دختر ابجیه زنداییم با این آقا سر سفره ی عقد دعواشون شده زدن زیر همه چی نخواستن خواهرزاده ی زنداییم 1376تا سکه مهریه میخواسته در حالی که اینا 150 تا طی کرده بودن و هر دو طرف موافقت کردن گفتن باشه بعد طرف دبه کرده گفته اندازه ی سال تولدم مهریه میخوام اینا گفتن نه
خواستگاره چند روز اولای عیده سال نود ونه اومد خواستگاری ابجیم جواب مثبت داد قرار بود عقد کنن عروسیشونو بعد کرونا بگیرن یا نگیرند گفتن باشه عقد کردن چند ماه بعد زندایی مون دعوتشون کردن خونشون بعد سر جا پارک ماشین دعوا شد با همسایه البته ماشین زنداییم بود
شوهر ابجیم من میره اینا رو جدا کنه یهو تصادف میشه زنداییم شوهر ابجیم و هل میده بره پیش همسایشون دعوا کنه با چوب وردنه که یهو ماشین به شوهر ابجیم میزنه و درجا میمیره تقصیر زنداییم بود چون هلش داد فک کنم از قصد همینو میخواسته
هیچی دیگه ابجیم چه دعوایی با زنداییم نکرد که نگو آخرش زنداییم گفت نامزد دزد کثافت نامزد خواهرزاده ی منو دزدیدی ایشالله دیگه سر سفره عقد نشینی ابجیمم گفت ایشالله بچه هات و هفت جد و ابادت همینی که گفتی شه اومدیم بیرونیه ماه بعد اومدن آشتی کنن دعا هارو انداختن رفتن ما هم نمیدانستیم چه کقافتیه آشتی نکردیم تا الان البته مامانم دعا گرفت واسه طلاهاش فرداش پلیس رنگ زد گف سارق و پیدا کردیم هیچی دیگه خلاصه به بدبختی طلارو پس گرفتیم