وقتی من گفتم به بابام
پاش رو کرد تو یک کفش که اگه بری دیگه دختر من نیستی تو بابگید اونا رو بزاری کنار همونطور که تا الان برات وجود نداشتن الان هم نباید برای خودت اونا رو زنده کنی
راستش خیلی خورد تو ذوقم
نمیدونم چرا ولی خیلی سعی می‌کردم یجوری رفتار کنم که هم رضایت بابام رو جلب کنم هم اینکه اجازه بده برم پیش خانواده مادریم اما بابام خیلی سختگیره تو این موضوع و هر چند وقت یکبار بدشون رو میگه که اینا دارن برای تو نقش بازی میکنن و این شخصیت اصلیشون نیست و از این حرفا
اما من خیلی دوست داشتم برم واقعیت
ولی
از اون روز که خاله لم گفت احتمالا میخوایم کنار هم جمع بشیم گذشت و اون اصلا بهم زنگ نزد اصلا نمیدونم چی شد
و من چشمم به گوشی خشک شد و فقط منتظر یک زنگ کوچیک بودم که بهم بزنه و تکلیفم رو مشخص کنه اما زنگ نزد که نزد
حالا بابام سر این موضوع اینقدر تو سرم میزنه که ببین همین اول کاری دستت انداختن و سرت کلاه گذاشتن و قشم خورد که دیگه اجازه نمیدونم اونا رو حتی بردی یکبار دیگه ببنی اما من خیلی دوستشون دارم و واقعیت نمیخوام جریان اینکه مامانم رو نتونستم ببینم تکرار بشه و این ندیدین باعث حسرت دوباره من بشه
اسی خیلی حوصله سر بره تاپیکت برا پر بازدید شدن چکارا که نمیکنید
بی سر و ته اصلا الان باورم‌شد واقعا فیکی ۳ساعته داری توضیح میدی و انلاینی اخرم اصل مطلب رو نگفتی
کمبود احساس خیلی داری ولی فک نکنم با فامیلای مادرت این حس جبران بشه ،باید روی خودت کار کنی و سرنوشت قبول کنی و دنبال عشق و علاقه نگردی ،ولی بازم من نمیتونم هیچ موقع درکت کنم میدونم سخته ولی باید باهش کنار بیای
بگو دیگه سریع اصل مطلبو
تا همینجا ک خوندم میتونم بگم عزیزم پدرت کارخوبی میکنه خودتو وارد مسائل فامیلی نکن واقعا همینا واست روح و روان نمیزارن اولش هیجان زده ای
روحت مادرت شاد و درآرامش
اما مادر یا خانواده مادری بخوان تورو ببینن میتونستن دزدکی و خیلی کارا کنن حتی دعوا با بابات و.....
موضوع زمینم احتمالا زمین مشاع هست ینی همه باید یا نگه دارن یا بفروشن ک اگر خوبه نگه دار واسه ایندت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز