مشکل من به عنوان یک بچه طلاق

لایکم‌کن خوشگله 

عزیزم من توی خیلی تاپیکا نظراتتو خوندم خیییلی شوخ طبعی ولی با دیدن این وجه از شخصیتت حس کردم خیلی عاقلی❤️

منم همینو تجربه کردم با این تفاوت که پدر مادرم نه به مادرم اجازه میداد بیاد مارو ببینه نه به خاله هام. از پنج سالگی تا الان که تذزه وارد سی و پنج سالگی شدم. نه میدونم مهر خاله و دایی یعنی جی نه میفهمم بازی و بیرون رفتن و شوخی با دختر خاله یعنی چی نه محبت پدرمادر بزرگ رو تجربه کردم. غم بدتر اینه که خودمم بچه دار بشم کسی نیست بهش محبتی کنه جز خودم و پدرش. 

چرا میشد 

تمام تلاش شوهرش همین بود ک بچه ها برا تو

و فقط اون خانم رو میخواست

خواهرم مشاوره  کودک رفت و کلی مشورت کرد 

چون رفت ادامه تحصیل داد و بعد رفت سرکار وهم مستقل نیست و هم بچه ها هم مادر داشته باشن هم پدر تصمیم گرفت پیش پدرشون باشن نگاهی بیان پیش خواهرم 

تعطیلات هم میاره پیش خودش 

دوست ندارع منت کسی بالا سرش باشه 

و چون سه تا بودن احتمال اینکه دخترش ر‌و بعد هفت سال می‌برد پدرش و از هم جدا میشدن  بچه ها  و مشاور گفت ب هیچ وجه بچه ها نباید از هم جدا بشن سبک و سنگین کرد بهترین کار همین بود .و پدرش وضعیت مالی خوبی داره تنها پسر و اینا تنها نوه بودن 

عزیزم دلم چه محدودیتی؟ 

می ارزید اینجوری داغ بزاره رو دل دخترش؟ چرا دخترشو از حق طبیعیش محروم کرد.؟ 

چون میترسید تو با مامانت حرف بزنی و مادرتو انتخاب کنی، درسته زحمت زیادی واست کشیده ولی حق طبیعیت رو فدای ترسای خودش کرد

قربونت 

اره سعی  میکنم با زبان طنز حرف بزنم تا بهتر بشه حرف رو منتقل کرد

قربونت لطف داری🌹❤️

بد یا خوب اون موقع این تصمیم رو گرفته 

همه ما ممکنه تصمیم های بدی بگیریم 

الان دیگه وقت چرا گفتن نیست ک حتما خودش ب خودش گفته وعذاب کشیده 

مادرش اعتیاد داشته شاید خطرناک بوده و صلاح ندیده 

می‌فهمم خیلی سخته 🫂

 آره خداروشکر همسرم آدم خوبیه ، همراهمه ، درکم می‌کنه 

🫂💔 عزیزم متاسفم 

ببخشید چطور پدرت پیگیر فوت زنی شده ک حداقل ۱۵ سال نبوده تو زندگیش

حتی اجازه صحبت نمیداده باهاش کنی چطور برای فوتش بردتت

اسی کلی اشک ریختم اگر دروغ باشه تا عمر داری حلالت نمیکنم 

از خانواده همسرم هم دوریم 

ارتباطی نیست که بخواد اذیتی باشه 

 واقعا از این لحاظ شانس آوردم😄 

خداروشکر عزیزم الهی همیشه خوشبخت باشی ❤🌱

راستش همیشه ی دید نسبت به خودم دارم که نمیتونم تو زندگی متاهلی موفق باشم و کلا خیلی ترس شدیدی دارم هم از تنها موندن هم از ازدواج کردن حس میکنم شوهر و خانواده شوهر دست می اندازن ادمو

شما هم پدر روداشتن دایی ها

و هم فامیل‌ دور مشترک داشتن 

موقع ماتم و درد شماره ها خوب پیدا میشن