بچه ک بودم خیلی سخت گذشت ،خیلی رنج کشیدم تاوان چیزایی را میدادم ک هرگز حقم نبود
این چند وقت ک تجربه های زندگی پس از زندگی را میبینم گاهی دلم اروم میشه ک بالاخره خدا جبران میکنه ولی گاهی هم میترسم ک نکنه اینا دروغ باشه
گاهی ب کسی ک انقدر بهم ظلم کرد التماس کردم گفتم بگو ببخشید یا ی جوری جبران کن ک منم دلم ازوم بگیره بی تفاوت بود حتی بی تفاوت تر از قبل ،من سی ساااال با اون اضطراب و رنج و زحمت و هراس زندگی کردم خیلی از فرصتها را از دست دادم حتی ب خیلی از گناه ها الوده شدم واقعا خدا چجور جبران میکنه؟
خیلی تلاش کردم زندگیمو از صفر خودم ساختم موفق شدم ب خیلی چیزا رسیدم حتی بهترین بچه اون خونه شدم گاهی فک میکنم شاید همون حسرتی ک برای من گذاشت باعث شده اونیکی بچه ها همیشه گیر و گره تو کارشونه و ب جایی نمیرسن
ولی میگم با اینکه موفق شدم هم شخصیتی هم تحصیلی و کاری و خیلی ها هم واضح مطرح میکنن. اما با اون شکست درونی و ضعف درونیم هنوزم مواجه هستم و ی شکاف بزرگ همیشه همیشه توی قلبم هست ، گاهی انقدر بازم وسواس پیدا میکنم ک فک میکنم من مقصر بودم گاهی هم فک میکنم انقد دلم نمیاد ک همش میگم خدایا خودت اسباب را جوری بچین ک من حلال کنم یکسال روانکاوی رفتم تا یکم تونستم بپذیرم ک من بی گناه بودم حمله روانی و القا روانی واقعا سهمگینه واگذارتون بر خداوند بزرگ اگر واقعا وجود داشته باشه