سلام من تک عروس هستم و طبقه ی بالای مادر شوهرم زندگی میکنم وقتی میام خونشون میبینم هیچ کاری نکرده یدونه خونه رو جارو نمیکشه براش دخترش جاروشارژی خریده که راحت تر باشه باهاش اما بازم هیچ کاری نمیکنه الکی میگه پاهام و کمرم خیلی درد میکنه این درست میگه دکتر رفته گفتن باید عمل بشی اما خب یدونه جارو دوهفته ای یه بار مگه چیه منم همیشه انجام میدم اما خب الان میبینم اینطوریه احساس میکنم دیگه دارن عادت میکنن که همیشه من هستم و انجام میدم مثل هتل غذاش میخوره میره میشینه روی مبل انگار من نوکرش هستم بعضی وقتا با خودم میگم عیب نداره ثواب داره بعضی وقتا میگم خدایا شانس من نگاه کن اون مادرشوهرای مردم مثل برق و باد میمونن اینم از مادر شوهر من هیچ کاری نمیکنه فقط میشینه روی مبل دستور میده خیلی تنبل هست خیلی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مادر شوهر منم خیلی اخ و ناله میکنه و انرژی منفی میده سنی هم نداره پنجاه و خردی
آقایون درخواست ندن! عمریه غلامشم .... عمریه باورمه... خونه امید من فقط خونه مادرمه.... ادخلوا یا زهرا سلام الله علیه ...دلم با نگات زنده میشه ....حواست به من هست همیشه....منو میشناسی مثل یه مادر... نمیشه تو باشی و تنها بمونم.... مگه میشه تو ناخوشی ها بمونم... میخوام تا نفس دارم همینجا بمونم
منم تنبلم تا چند سال دیگه مادرشوهر میشم دختر هم ندارم آمدم ببینم عروسم چه حسی خواهد داشت اما من بمیرم کار به کسی نمیدم نه پسر نه عروس فقط براشون هم هیچ کاری نمیکنم بچه داری و سرویس و .....اصلا حتی اینقدر برام مهمه که میخوام روز خواستگاری بهشون بگم بعدا نگن چرا بهمون سرویس نمیدی میخوام یکم آخر عمری استراحت کنم البته اگه خدا بهم عمر بده