بابام دست بزن داره و اخلاقش تنده
اهل حرف آوردن و بردنم هست
یبار باعث سقط بچم شدن چند باری هم از هر طریق ضربه خوردم بخصوص وقتی میگف یا باید طلاق بگیری یا دیگ نمیخوام ببینمت اومد جهیزیمو از خونم جمع کرد برد خلاصه وضعیت خیلی بدی بود
ی بارم هم چند نفرو یاد داده اون زمان که شوهرم ورشکست شده بود با چاقو بیان دم در بگن یا جهیزیه رو بده ببریم یا با چاقو میزنمت
شوهرت حق داره خب
شوهرت کار خوبی کرد
دم شوهرت گرم🤌🏻
من کاری ب این اختلافات ندارم خیلی دلم برای بابام سوخت حتی با شوهرم دعوا کردم گفت الان بارداری نمیخوام دوباره حالت بد بشه
اعصابم خورده چن بار تو خواب دیدم بابام گریه میکرد میگف دلم برا پسرت تنگ شده
ای کاش یکم خوب بودن تا منم عذاب نمیکشیدم
حق با شوهرته
من حق رو به شوهرت میدم تماما
خب اون دوران حتما گذشته دیگه
چرا عقلت کار نمیکنه
پدرشوهرت اینطوری بود راه میدادی خونت؟
تو کلا مشکل داری وگرنه به این ادم هنوز نمیگفتی بابا
قضیه را برعکس ببین اگه مادر اون این کارا را میکرد برخورد تو چی بوذ
اولش اومدم بگم چه شوهری داری که به پدرت احترام نمیزاره
اما با خواندن متن فهمیدم بهترین کار رو کرده
