خدا به دلت آرامش بده عزیزم،خدا پشت و پناهت باشه،به حرف این و اون هم توجه نکن،مادر شدن خیییییلی سخته ،منم یه آدم سمی دارم کنارم که بچم نارس شد شدیدترین حرفا رو بهم گفت و وقتی یاد حرفاش میوفتم قلبم به درد میاد که یه مادربزرگ چجور میتونه توی اون شرایط سخت که خودم زجه میزدم برای بچم بیاد تو صورتم سرکوفت بزنه،خداروشکر گذشت ولی حرفاش رو قلبمه و دلم باهاش صاف نمیشه ،شما هم باید قوی باشی و پشت بچت باشی لطفا پیگیری کن ولی بچتو تحت فشار نزار بزار بچگی کنه ،بزرگ میشه و باعث افتخار تون میشه این روزا میگذره ،خدا بچه هاتو برات حفظ کنه
۵ تا ۷ سالو یادمه و با گفته های مامانم بیشتر یادم میاد تا سن ۹سآلگی این اخلاقارو داشتم حتی یک بار از مدرسه بیرونم کردن ولی از ۹ سال به بعد انقد پیشرفت شایانی داشتم ت درسهام از ۰ به بییست رسیدم اونم برای این بود مادرم محبت میکرد من ترغیب میشدم دیگه انقد جلو رفتم دانشگاه قبول شدم ازدواج کردم بچه دار شدم نشد ادامه بدم
به اسمش توجه نمیکرد مثلا صداش میکرد به طرف مادرش اصلا نگاه نمیکرد نگاهش سرد و بی روحه بهت توجه نمیکنه حرف نمیزنه توی خودشه ببینم گلم بچه اوتیسمی کاملا مشخصه دوستم اول خیلی بی تاب بود الان دیگه قشنگ قبول کرده و باهاش راه اومده و بسیار باهاش صبوره حدود یکسال تلاش کرد تا از پوشک اونو گرفت هر روز یکجور مکافات داره حتا میگه مثلا دیروز از پله ها پرید یا مثلا میره حموم خیس خالی میات بیرون خودشو با شلنگ کامل خیس میکنه یعنی درک زیادی از کارها نداره خطر پذیره توکلت به خدا باشه و وسواس نداشته باش
قربونت برم عزیزم چقد خوب که درکم میکنی...ممنونم خدا بچه های تورو هم حفظ کنه برات...خیلی سخته مادر بودن خیلی، گاهی میگم کاش به خودم همه چی بگن اما راجب بچم اون حرفا رو نزنن، گاهی آدم از خودی بیشتر از غریبه میخوره، من نزدیک ترین آدمهای زندگیم سرکوفت میزنن بهم...😔
بچه ها پسر سه ساله منم گاهیمیره تو عالم خودش حرکات عجیب غریب در میاره با دست وسرش میتونه اینم اوتیسم باشه و فوق العده بچه باهوشیه حرکاتش زمان تنهایی وهنگام خوابشه
