ب دلم مونده یبار برم خونه مامان اینا یکم بشینم هردفعه رفتم بلانسبت ب غلط کردن افتادم
منم بخدا😔خواهرم داداشم مامانم هی میخوان بچه رو از من جدا کنن یه چایی با دل راحت بخورم بچه میاد میچسبه بهم که بغل کن راه ببر،شبش هم غرغرهای شوهرم که چون اینارو مهمونی بردی گریه میکنن
جنگل رو به فنا بود ولی درختها هنوز به تبر رای میدادند چون تبر درختان را قانع کرده بود که او هم یکی از انهاست زیرا دسته او هم از چوب بود..