پارسال با خانواده خودم رفتم
اما چ جور ب شوهرم بفهمونم اصلا بهم‌حوش نمگذیذره با خانوادش
اخه دیشب خواهرشوهرم یعد ۴ ماه برگشته یک کلمه باهام‌حرف نزده خونشون ۷ساعت فاصله دارن باهامون
بخدا حرف نزده ی جوری خودشو میگرفت حتی نگامم نمیکرد کلا اینجوریه خیلی کینه اییه حالاا بیا با این برو بیرون سکته میکنم
حتی مادرپدرشوهرمم پر میکنه ازم ۸ سالم از من بزرگتره چیکااارش کنم چ جور بگم چیکار کنم
دیگه ی روزو تحمل کن
یکسال با خانواده خودت برو یکسالم با خانواده اون
هرکی با خانواده خودش بره
خودت بزن به مریضی
وقتی دیدی دیگه رفتن کنسل شد
کم کم خوب شو خخخخ
اینقدر بده سیزده با خانواده شوهر زهر میشه به عروس والا .
همونجوری که شوهرت با خانواده تو میاد توام باید بری
یه جوری تحمل کن
همسرت هم حق داره
هیچی باید تحمل کنی
ماهم یکسال به یکسال کردیم
یعنی همسرت قد ی روز تحمل پیشت حرمت نداره بد یا خوب تنها پدر مادری هستن که همسرت داره
بخدا پدر مادرشوهرم تحمل میکنم اما واای وایی از خواهرشوهرم بعد میدونی ی کاری میکنه خونه مادر خودشه هااا انتظار داره منم پاشم کار کنم کار میکنم ها اما همینکه میشینم نگا مادرش میکنه ک یعنی میبینی من کار میکنم اون نشسته
بی خیال به اندازه کار کن خواهر شوهرمنم از این بدتره اون سالها که رفت وآمد داشتیم اینقدر آزارم داد تو جمع و خانواده جلو رو پشت سر توهین و بدگویی که کل خانواده ازش متنفر شدن مردم عقل دارن اون آخرها با فامیل حرف می‌زد روشون رو ازش برمیگردوندن اینو گفتم بدونی بقیه عقل دارن خدا روشکر مادر شوهرم همه پول شوهرمو کشید بالا شوهرمم دیگه قطع ارتباط کرد منم راحت شدم
