مادرشوهرم از وقتی شوهرش مرده اویزون ما شده با اینکه دوتا پسرگنده دیگه هم داره اما حس میکنه شوهر جدیدش شوهر منه.
ماهی دو سه بار با شوهرم میرن خرید منم نمیبرن دیگه بار قبل عصبی شدم به شوهرم گفتم چرا با مامانت و خواهرت میری منو نمیبری گفت مگه ما میریم بیرون مامان من میاد گفتم مگه مامانت هووی .گذشت الان دیدم خواهرشوهرم اومد خونمون تیپ زده دنبال شوهرم به شوهرم گفتم کجا گفت با مامانم میرم خرید یه چی لازم داره گفتم منم حوصلم سررفته میام دوبار گفت تو برا چی میای گفتم حوصلم سررفته گفت از این به بعد ما هم جایی رفتیم مامانم میاد گفتم مگه مامانت هووی منه گفت مگه تو هویی مامان منی!!!
واقعا دیگه ازش ناامید شدم من شهر غریبم خب جایی رو ندارم برم اینا هم سه تایی با هم میگردن من نمیدونم این مادرشوهر من چرا تنها یا با خواهراش نمیره خرید میشینه منتظر شوهرم بیاد با اون میره