مامانم چادری هست
آره!هم بابام سوخت هم مامانم
پدرم خیلی اصرار به ازدواج با اون خانم داشته اما همیشه مادربزرگم مخالفت میکنه
از طرفی لای منگنه میذارنش برای ازدواج
پدرم خیلی خسیسه،چون نمیخواسته خیلی خرج کنه(ازدواج تماما از روی اجبار بوده)؛دختری از خانواده خیلیییی ضعیف تر از خودشون میگیرن
همیشه مادرم رو جلوی ما تحقیر میکرد
همیشههه تمام فامیل مادریم به من و خواهرم حسودی میکنن و اصلا چشم دیدن مارو ندارن
مادرِ مادرم اعتقاد داره همه بچه مثل یک میخ هست و مادرم رو مدام تشویق میکرده بچه بیاره تا جا پاش محکم بشه
زندگی ما رو به کثافت کشیدن تا جا پای خودشون محکم بشه
از جفت مادربزرگام متنفرم