خانوما خیلی دلم گرفته
به خودش هم گلایه میکنم دعوا راه میندازه
دو هفته هست شنیدم میگن عروسی یکی از اقوامشون هست
هعی میگم مارو دعوت میکنن؟ میگه نـــه
فقط بخاطر اینکه لباس نخرم
منم هفت ماهه حاملم لباس مجلسی ندارم اصلا
حالا الان برای پس فردا دعوتمون کردن
من شهرستانم الان لباس هم ندارم
خود شوهرم تشریفش رفت شهرمون کار داشت هرچی گفتم منم میام گفت نههههه دوشنبه بدظهر که شبش عروسی میبرمت میخری!!!!!
میگم مگه من وقت میکنم
میگه پس اگر شد فردا میام دنبالت
یا میگه اصلا نیا
میگم چرا خوب من تازه این سمت اولین عروسی که میخوام برم اینجاست بقیه عروسای هم سنه من همه خوشتیپ میرن
میگه با مانتو بشین تالار
از اول اصلأ آدم مرتبی نبود همیشه همه جا با تاخیر میره اصلأ زمان حالیش نیست
الانم تشریفش رفت خونمون منو نبرد منم شهرستان هستم خونه مامانم اینا
خیلی ناراحتم میخوام گریه کنم حالم خیلی بده
از اول درگیری لباس مجلسی داشتم وقتیکه متأهل شدم
اون از اوایل ازدواجمون که استخوان ترکوندم از بس چاق شدم هیچی اندازم نشد اینم راضی نشد لباس بخرم تا یکم لاغر شدم دوباره حامله شدم
خیلی ناراحتم 😭😭😭