2777
2789
عنوان

کیا تو جمع خانواده شوهر تنها هستند و همه بگو بخند راه میندازن

| مشاهده متن کامل بحث + 698 بازدید | 43 پست
منم خیلی با ذهنیت خوب وارد این خانواده شدم همه جوره محبت کردم ولی بدی دیدم الان دیگه خیلی ظرفیتم کم ...

منم با ذهنیتفوقالعاده مثبتی وارد این خانواده شدم اونقدری که تا جن سال اصلا متوجه تیکها و حرفای منظور دارشون نمیشدم الان بجایی رسیدم اسمشون مساد روانم بهم میریزه و خوشبختانه چن ماهه برگشتم تهران و ازون ادما دور شدم و میبینم داره تاثیرو سمشون از بدنم خارج میشه

وای عزیزم منم دقیقا همینطورمتازه به من تیکه میندازن میگن تو خودتو میگیری ترکی حرف نمیزنی،میگم من بلد ...

من راه فرار ندارم 

اینا وقتی یکیشون میخواد با من به زبون من حرف بزنه مسخره میکنن 

خیلی خیلی اذیت شدم 

کلی با شوهرم قهر و ناراحتی کردم الان ارتباط کمتر شده ولی اصلا دوست ندارم بیام تو جمعشون

دلم پره از دستشون

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

من راه فرار ندارم اینا وقتی یکیشون میخواد با من به زبون من حرف بزنه مسخره میکنن خیلی خیلی اذیت شدم ک ...

چیکار کنیم دیگه بخاطر شوهر باید خانوادش هم‌تحمل کنیم

من که حالم ازشون به هم میخوره

خودشون هم میدونن من آدم حسابشون نمیکنم اونا رو در حد خودم نمیدونم

ولی اصلا سوژه نمیدم دستشون.توی جمع آروم و کم حرف و‌ با لبخند و مهربون رفتار میکنم.هرچی هم بگن جواب نمیدم.

دوریم شهر دیگه هستیم وقتی میاییم بالای دو روز میمونیم خیلی تحمل کردم ولی الان دیگه کوچیک ترین رفتاری ...

با بقیه جاریهات هم مثل تو رفتار میکنن 

من یه جاری دارم کع بزرگتره ۱۳ ساله عروسشونه احترام اونو بیشتر دارن اونو خیلی میدونن طبیعیه که چن ساله باهاشون زندگی میکنه 

جاری وسطیم که ۴ سال ازم بزگتره خیلی سلیطه هست جواب همه رو از اول میداد کلا گله میکرد هرکس رو میدید اونام باهاش خوب رفتار میکنند ولی با من نه ادم هر چه بیحیا تر باشخ بیشتر قدرش میدونن

چیکار کنیم دیگه بخاطر شوهر باید خانوادش هم‌تحمل کنیممن که حالم ازشون به هم میخورهخودشون هم میدونن من ...

آخه آدم تو جمع دلش میخواد بهش خوش بگذره دلم میخواست با خواهر شوهرام مثل دوست باشم حداقل اونیکه همسنم هس ولی نشد

تنهام دلم نمیخواد باهاشون رفت و آمد کنم ولی اگه نیام هم حالم یجور دیگه گرفته اس

چیکار کنیم دیگه بخاطر شوهر باید خانوادش هم‌تحمل کنیممن که حالم ازشون به هم میخورهخودشون هم میدونن من ...

جاری هم داری 

برای من جاریهام رو مخن اونا اگر نبودن من رابطم با اونا خیلی خوب بود خدا ازشون نگذرخ

با بقیه جاریهات هم مثل تو رفتار میکنن من یه جاری دارم کع بزرگتره ۱۳ ساله عروسشونه احترام اونو بیشتر ...

اونا همه هم زبونن فقط من از شهر دیگه ام و غریبه 

مادر شوهرم میاد بالای ۱۰ روز می مونه ازش پذیرایی میکنم ولی چشم و رو ندارن 

یبار خونمون بود با شوهرم ناراحتی پیش اومد فهمید بعد ۲۰ روز پذیرایی برگشت به شوهرم گفت گیج بودی از شهر دیگه زن گرفتی ما که گفتیم از شهر خودمون زن بگیر

اونا همه هم زبونن فقط من از شهر دیگه ام و غریبه مادر شوهرم میاد بالای ۱۰ روز می مونه ازش پذیرایی میک ...

تو وقتی میاد خونتون همونجور رفتار کن که  باهات رفتار میکنند  

آخه آدم تو جمع دلش میخواد بهش خوش بگذره دلم میخواست با خواهر شوهرام مثل دوست باشم حداقل اونیکه همسنم ...

از فامیل شوهر برات دوست درنمیاد

اینا اولش منو خیلی دوس داشتن.ولی بعدا که دیدن من سبک زندگیم با اونا فرق میکنه،همش میخواستن تفرقه بندازن بین من و شوهرم که موفق هم شدن.خانواده شوهر هیچ وقت از خوبی و خوشی و عشق و مسافرت و لباس و طلا خریدن عروس خوشحال نمیشن .کاراشون یادم نمیره.اما مجبورم حفظ ظاهر کنم.

اولش بهم میگفتن خانواده شوهر دوست عروس  نیستن باورم‌نمیشد.میگفتم نه شما بد بین هستین. الان به دوری و دوستی راضیم

جاری هم داری برای من جاریهام رو مخن اونا اگر نبودن من رابطم با اونا خیلی خوب بود خدا ازشون نگذرخ

همه جا یه اذیت کنی پیدا میشه

حالا من خواهرشوهرام خیلی اذیت میکنن.خیلی ها

آدم از دست جاری که راحت تر میتونه خلاص شه.رفتار اشتباه جاریو میشه پیش شوهرت بگی اما بد خواهرشو نمیشه گفت

تو وقتی میاد خونتون همونجور رفتار کن که باهات رفتار میکنند

دیگه نمیذارم بیاد چون نمیتونم از مهمون پذیرایی نکنم الانم به سختی جلوی خودمو میگیرم که کار نکنم 

یادش دادن برای من هیچ کاری نکنه میدونه من مریضم الان ولی یه غذا ساده درست نمیکنه 

اینقد بی رحمه لااقل روز اول که از راه رسیدیم یه وعده بپزه بقیه رو من خودم میپزم ولی دست به سیاه و سفید نمیزنه منم افتادم سر لج این وسط شوهرم مونده چکار کنه

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ازدواج

گمشده۱۹۹۹ | 47 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز