2777
2789

من تو جمع خانواده ی شوهر خیلی غزیبم دلیلش هم همین جاری های بیشعومه دوتا هستن با مادرشوهر تو یه ساختمون زندگی میکنند اموالمون هم شریکیه اونا قبل ما عروسی کردند چون براماهم جا نبود برامون یه حا دیگه خریدند به خاطر همین خیلی حسادت میکنند پر رو پرو رفتار میکنند با هم صمیمی میشن که من بسوزم مادر شوهر و خواهر شوهرامم دهن اونا رو نگا میمنه اونا رو لوس میکنه منم به خاطر شوهزم مجبورم برم ولی تو جمعشون تنهام همیشه دیگ نمیدونم چکار کنم دعا کنیم خدا برای منم یه دوست پیدا کنه 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

تو خودتو بگیر تا اذیت نشی

منم همینطورم

منم چون خونه جای بهتری خریدیم و داریم میریم از این شهرشون دارن‌میسوزن‌.سه ساله اومدم شهر اینا،اینجا مردمش طرز فکر و‌فرهنگشون گیر کرده توی صد سال قبل.

همه ی عروسا هم پیش مادرشوهرن

از وقتی فهمیدن من دارم میرم جای‌دیگه، عمدا منو محل نمیدن. چند شب پیش افطاری خونه ی جاریم بودیم،از عمد پیش من بگو بخند میکردن حتی جواب سلام و حرفای منو نمیدادن

یه لحظه دیدم اونا هیچ کدوم از قیافه و زیبایی و‌خانواده و.... به پای من نمیرسن معلومه که از حسودی باید این کارو کنن


جاری من که دخترخالشونه .. هم خانوادش میان هواشو دارن هم خانواده شوهر.. و من هم احساس تنهایی خیلی می ...

خیلی سخته تنهایی والا اونایی که میگن به یه ورت بگیر نمیشه به خدا 

تو خودتو بگیر تا اذیت نشیمنم همینطورممنم چون خونه جای بهتری خریدیم و داریم میریم از این شهرشون دارن‌ ...

خدا جواب کارهاشوو میده یه روز بزار بگن بخندن به درک 

منم تنهام چون همشهری و هم زبونشون نیستم خیلی اذیت شدم با هم میگفتن میخندیدن منم تک و تنها غصه میخورد ...

خدا هوای دلتو نگه داره 

من اصلا از اینجور ادم ها خوشک نیومده و نمیاد خیلی هم دوس دارم ادم با مخبتی باشم به همه خوبی کنم ولی اونا برعکس منن منو نمیخوان دیگه چیکار کنم دست من نیست که 

منم تنهام چون همشهری و هم زبونشون نیستم خیلی اذیت شدم با هم میگفتن میخندیدن منم تک و تنها غصه میخورد ...

وای عزیزم منم دقیقا همینطورم

تازه به من تیکه میندازن میگن تو خودتو میگیری ترکی حرف نمیزنی،میگم من بلد نیستم خب زبون مادریم با شما فرق میکنه میگن نه کلاس میذاری‌

بعد من سه ساله توی شهر اینا،با مادرشوهر توی یه ساختمونم. بخدا گاهی حرف زدن عادی خودم یادم میره

ولی خب ایشالا دوماه دیگه خونمو از این جا میبرم

خدا هوای دلتو نگه داره من اصلا از اینجور ادم ها خوشک نیومده و نمیاد خیلی هم دوس دارم ادم با مخبتی با ...

منم خیلی با ذهنیت خوب وارد این خانواده شدم همه جوره محبت کردم ولی بدی دیدم الان دیگه خیلی ظرفیتم کم شده تحمل ندارم الانم خونه مادر شوهرم خیلی حالم بده اصلا نمیتونم عادی باشم

همش انتظار داره من بپزم بشورم ازش پذیرایی کنم درحالیکه تا الان یکبار نشده برا من کاری کنه دیگه منم کاری نمیکنم جو سنگین شده😔

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792