بازم این موضوع رفته رو مخم..........الان ۳ ماهه خونه بابامم شوهرم تلاش نمیکنه بیاد دنبال منو بچش. احساس میکنم سرد شده ازم، فقط بحث دعوا و اختلاف نیس
یاد اون روز افتادم که یه تار موی خیلی بلند و قهوه ای دیدم تو ماشینش. بعدش بهش گفتم این واسه کیه گف نمیدونم واسه کیه ول کن و عصبانی شد. بعدش من بیخیال شدم گفتم حالا تو ماشینه دیگه شابد از بیرون اومده. بعدش دو روز گذشت توی اتاق شوهرم عیییین همون مورو دیدم عینشو. این دفه گفتم بهش داد زد گف ای بابا دست از سرم بردار بیکار موندی خیالاتی شدی.... گف واسه توعه دیگه این تارمو. درحالیکه من هیچوقت موهام اون مدلی نبوده
موی مامانشم که کوتاه و بلونده همیشه. بعدش خواهرم نداره. حالا مهمونم سالی یبارم نمیاد خونه ی ما . اون موی کیه اخه رفته رو مخم
الانم که سراغ من نمیاد واقعا شک کردم
ولی خونه ی ما طبقه ی بالای مادرشوهرم ایناس. مگه میشه وقتی اونا نبودن ینی دختر اورده خونمون؟؟ هنگ کردم!
هی هم اصرار میکرد برو چن روز بمون خونه مامانت ، میگف بخاطر اذیتای بچه میگم بری مادرت کمک دستت باشه. بعدشم اگه قرار بود مثلا شنبه بیاد میگف عههه واسم کارپیش اومد یا خیییلی خستم مینداخت چن روز دیگه اومدنشو
شما بگین نشانه های خیانت چیه، مخصوصا اونایی که تجربه کردن بگن💔