2777
2789

امشب مهمونیه خونشون حتی برای دعوتی ها هم از من نظر میخواست ولی نگفته که تو هم بیا حس میکنم یادش رفته همینجوری الکی زنگ زدم ببینم چیکار می‌کنه بازم نگفت بیا شب الان حس میکنم با خودش میگه که نیومده کمک ولی دوست ندارم جایی که بهم نگفتن بیا برم شما بودید چیکار میکردید؟

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

معلومه که نمی‌رفتم 

حتی اگر خیلیم خودمونی فرض کرده و تو ذهنش منم دعوتم نمیرم که یاد بگیره باید رسمی دعوتم کنه 

💛سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام". 

بیشتر ببینید

ببین ی چیزایی رو ما الکی تو ذهن مون بزرگ میکنیم 

مادرته دیگه 

زنگ بزن ب شوخی بگو چرا منو رسمی نمیگی بیام مامان ؟ 

من مطمئنم با تو این حرفارو نداره و تو الکی گندش کردی 

از ی جایی ب بعد آدم هم عاقل میشه هم مهر و محبتش روجا اینکه  پای آدما حروم کنه نثار پای گربه،سگ ها و گلدوناش میکنه.بدون توقع و ب دور از هر آسیبی 
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792