بعد از اونم همش ازم فاصله میگرفت نمیذاشت از نزدیک باهاش حرف بزنم. از دور باهام حرف میزد. خیلی رفتاراش عذابم داد. موقع رفتنشم از بقیه حلالیت گرفت جز من. با ناراحتی و قهر جدا شدیم و من خیلی اذیت شدم. تا مدتها حالم بد بود. چون دلم میخاست قبل رفتنش خوب بشیم و حداقل خوب خداحافظی کنیم. ولی حتی همین چیز ساده هم ازم گرفت. تا وقتی نمیدونست داستان چیه همش دنبال حال خوب و بدم بود. میگف نگرانت شدم نکنه از من ناراحتی. کاری از من برمیاد!؟ ولی بعدش 🤦
ولی واقعااا رفتاراش بچه گانه بود. قبلنم دیده بودم با همکارم یه مشکل کاری ساده رو نمیتونه حل کنه و دعوا راه میندازه. حتی اون طفلک میومد عذرخواهی میکرد کدورت نمونه ولی این باز عقده داشت ازش. یه بار با من درددل میکرد میگف از دست اون همکار خسته شده و میخاد از شرکت بره. در حالی ک من میدونستم اون بنده خدا اصلا کاری بهش نداره و اگرم چیزی گفته برا دلسوزی کار بوده. بهش میگفتم خب با همکار حرف بزن حل بشه میگف نمیشه بایذ صورت مسأله پاک بشه. اینارو دیدم و خودمو زدم به کوری و کری. بعدا دقیقا همین داستانو با من پیاده کرد. برخورد بد تو عصبانیت ، حل نکردن مشکل و پاک کردن صورت مساله و اینکه رفتنشو از شرکت این بار بندازه گردن من. 🤦
داداشت دوست دختر داره؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز