خب بعدش چیشد؟؟؟
یه جوری برخورد کرد انگار من با حاملگی این حسودیم میشه
شرط میبندم سنش زیاده
درسته؟
خیلی اشتباه کردی نگفتی به شوهرت و خانواده اش چیا میگه مطمئن باش فردا پس فردا واسه بچه اش مشکلی پیش بیاد میندازه گردنت همونجا پا میشدی با شوهرت میرفتین یه مدت هم همه رو سگ محل میکردی و میگفتی چی گفته بار دوم دیگه حساب کار دستش میومد
من بودم جات تک تک حرفاشو به مادر شوهرم و خود شوهرم میرسوندم همیشه پیاز داغشو هم بیشتر میکردم 😐
چند وقت پیش ما اسباب کشی داشتیم و اونام اومدن کمک،هرچی من گفتم نمیخوام زحمت بکشید ولی اومدن،من هزار بار اسباب کشی کردم کمک نمیخوام اخه، خلاصه اخرش بود همه چیزو چیده بودیم من صدبار از همسرم خواستم جای مبلارو عوض کنه،بعد جاریم گفت وای چقدر شوهرت حوصله داره چقدر به حرفته(فرض کنید اسم برادرشوهرم سیناست)،گفت سینا اگر بود فقط ۲ بار شوهر تو خیلی حوصله داره خوش به حالت،مادر شوهرمم اونجا بود گفت داد پسر منو نزن همه میگن سینا خوش خلق تر از سهیله،اینم برگشت گفت همه رو ول کن باید از زناشون بپرسی،رو کرد به من گفت تو راضی دیگه من اصلا وارد این بحث نشدم گفتم اره اوکیه
