لطفا مسخره و سرزنش نکنید
ازدواج کردم
همسرم رو دوست دارم
ولی حس میکنم بعد از عروسی دیگه زندگی رنگ نداره
من درس خوندم درآمد خوبی هم دارم . اما همش میگم خب که چی . نکنه بعدا زندگیم رنگ نداشته باشه . بی حوصله بشم و دچار روزمرگی شم . کار دیگه واسه چی کنم . نکنه واسه هم تکراری شیم و دیگه حرفی نداشته باشیم بزنیم . یکمم دوست ندارم از خونه خانوادم برم . همش پیش خودم میگم من توی هفته یه بار خانوادمو ببینم؟ خب مگه چقدر قراره عمر کنیم که ماهی ۴ بار فقط ببینمشون. چیکار کنم
خیر اینطوری نیست
ازدواج عاشقانه بوده؟
اره یکنواخت میشه منکه بی انگیزه شده حتی باوجود بچه
بله اوایلش خییلی خوبه
بعد میبینی خبر خاصی نیس
تکراری که خواه نا خواه میشین و این طبیعیه ولی از همینجا وفاداری و تعهد خودشو نشون میده
ماهی چهار بار کمه !!!! من به زور سالی چهار بار میبینم
فک کن با کسی که واقعا دوسش داری تو یه خونه زیر یه سقف
یکنواخت چیچی
یکنواخت نمیشه خواهر همش یه دغدغه جدید خوب یا خدا نکرده بد درست میشه
بعد ازدواج بعد دو سه سال بله زندگی یکنواخت میشه و با اومدن بچه هم که فقط میشه بدو بدو و دلشوره و دغدغه
هفته ای یکبار دیدن خانواده هم کفایت می‌کنه کاملا
اقایون این وظیفه خطیرو به عهده میگیرن که هرروز یه ادایی در بیارن و نزارن زندگی یکنواخت شه.نگران نباش😂
اگه استقلالت رو حفظ کنی، نه یک نواخت نیست. بدترین یک نواختی برای من وقتی بود که خانه نشین بودم و درآمد هم نداشتم. صبح تا شب کار خونه و بچه نگه داشتن.
